معـبری بهـ آسـمان

معـبری بهـ آسـمان

چفـیه ام کـو ؟!
چه کسی بـود صـدا زد: هیـهات!!
عشـق مـن کـو؟!
مهـربان مونـس شـب تـا سحـرگاهـم کـو؟!
چفـیه ی شـاهد اشـکم بـه کـجاسـت ؟!
مـن چـرا وا مـاندم؟!
مـاَمن ایـن دل طـوفان زده ی بی سـاحل کـو؟!
ای سحـرگاه!!
تـو را جان شمیم نرگس , چفـیه ی منتظـر صبح کجاست ؟!
تـربت کـرب و بـلا!!
تـو بگـو چفـیه ی سـجاده چـه شـد؟
ای مفـاتیـح !!
بگـو همـدم دیـریـنه ی نجـوایت کـو؟!
آی مـردم , بـه خـدا می مـیرم !!
مـرگ بی چفـیه ! خـدایـا هیـهات!!
چفـیه ام را بـه دلـم باز دهـید .
عهـد مـا , عهـد وفـا بـود و صـفا بـود و ابـد!!
گـرچـه مـن بـد کـردم ولی ای چفـیه!
بـدان بی تـو دلـم می مـیرد!!

****************************

لحظـه هـایـتان لبــریز از نـور هـادی(ع)

****************************

پـــــــروردگـــــــــارا !!!
درود بـــفــرســتــــــ بــَــــر
عــــلـــی بـــن مـــــــحـمّــــــد
حضــــرت امــــامـ علــــی النــقّـــی
امــــــامـ هـــــادی عـــلیـهــ الســــلامـ
جــانـشـــین اوصـــیای پیـــــغمـبـــر
پیــشــــوای اهــــل تقـــــــوی
خلفــــ صــالح امـامـان دیــن
و حجـّـت تمـــام خــلق

شهیدی که به امر حضرت زهرا(س) جبهه رفت

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ق.ظ

نام و یاد بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) در دوران دفاع مقدس در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها جاری بود و هر لحظه از شبانه روز انوار آن بانوی بزرگوار احساس می‌شد. در زمان‌ها و مکان های خطرناک از جمله در اوج عملیات‌ها و در هنگامی که به قول بچه بسیجی‌ها « کار » گره می‌خورد و تمام امید‌ها قطع می‌شد، یاد و توسل به این کوثر الهی بود که گره‌ها را باز می‌کرد و راه را می‌گشود.

ایام فاطمیه در جبهه‌هایی که انوار فاطمی در آن منتشر می‌شد دیدنی بود و عرض ارادت‌های رزمندگانی که به عشق زیارت کربلای فرزندش حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین (ع) و با لبیک به خمینی کبیر (ره) به جبهه‌ها آمده بودند مثال زدنی است. ارادت ایثارگران دفاع مقدس نسبت به بی‌بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) زبانزد خاص و عام بود.

هرگاه رمز « یا زهرا » در بی‌سیم‌ها می‌پیچید، دل‌ها به غربت و مظلومیت مدینه گره می‌خورد.
بسیجیان عارف، به فراز حضرت زهرا (س) در دعای توسل که می‌رسیدند، اشک از چشم‌هایشان جاری می‌شد. دل‌هایشان هوای بقیع می‌کرد. بر پیشانی بند‌هایشان نام مبارک زهرا (س) می‌درخشید و قلب‌هایشان خانه عشق به آن بانوی بزرگ بود و شعارشان این بود: «می‌روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم».
 
این ارادت‌ها گاهی در سنگرهای جبهه بود و گاه از کنج اردوگاههایی که آزادگان سرافراز ما در آن غربت می‌کشیدند. ارادت‌هایی که هیچ گاه بی‌پاسخ نماند و همواره دست کریمانه حضرت زهرا (س) به یاری این بزرگمردان می‌شتافت.

. .. ... .... ..... ...... ....... ........ ......... .......... ......... ........ ....... ...... ..... .... ... .. .

 

شهید سیدکمال فاضل دهکردی سوم تیر ماه سال 1342 در «شهرکرد» چشم به جهان گشود. پرورش در خانواده ای مذهبی دلیلی بود بر ابراز علاقه اش به خاندان عصمت و طهارت (ع)  به ویژه صدیقه طاهره، حضرت زهرا (س) .

دوران انقلاب و علاقه به امام خمینی (ره)  او را برآن داشت تا کلاس‌های درس را به کلاس مبارزه با طا‌غوت تبدیل کرد و در راه مبارزه با طاغوت، از خود شجاعت بی نظیری نشان داد .

با شروع جنگ تحمیلی پرواز دیگری به سوی آسمان کمال آغاز کرد و همراه سه برادر خود مشتاقانه به سوی جبهه‌های حق علیه باطل شتافت به خاطر شجاعت و لیاقتی که از خود نشان داد در عملیات محرم به عنوان فر‌مانده گروهان انتخاب گردید.در همین عملیات به شدت مجروح شد . طوری که پزشکان معالج از بهبودش نا‌امید شدند. از آنجا که تقدیر خداوند بر زنده‌ ماندنش بود؛ در عالم خواب مادر بزرگوارش حضرت زهرا (س) او را شفا داد و خطاب به او فرمود: پسرم تو شفا پیدا کردی. بر خیز! ولی باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی.

این رخداد به عنوان خاطره‌ای فراموش نشدنی، همیشه در وجودش می‌جوشید و تاب و قرار را از او می‌گرفت. پس از آن بلافاصله در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و دوباره مجروح شد. پس از مدتی استراحت دوباره به جبهه برگشت و در عملیات والفجر4 باایمان و اخلاص عجیبی که داشت حماسه‌ها آفرید و قسمت های زیادی از مواضع دشمن را به همراه 15 نفر از یاران با وفایش، بدون آب و غذا و مهمات ؛ به قول خودش تنها با استعانت از امام زمان (عج) و بعد از چندین ساعت در‌گیری فتح نمود و حفظ کرد که مورد تشویق فرماندهان به ویژه سردار سید رحیم صفوی قرار گرفت. از آن به بعد بود که به عنوان فرمانده گردان انتخاب شد.

او آنقدر والا و بزرگ‌ منش بود که دوستان در پی سلوک و طرز رفتارش قدم بر‌می‌داشتند. به عنوان نمونه برخی از بسیجیانی که در جبهه نبرد گاهی سیگار می کشیدند یا با هم شوخی خارج از عرف می‌کردند؛‌ با برخورد منطقی شهید فاضل، که در میان عرفا می‌توان نمونه آن را دید،رفتارشان را تغییر می‌دادند.

 در عملیات خیبر فرماندهی گردان حضرت علی اکبر (ع) را به عهده گرفت. مدتی بعد و با توجه به شدت علاقه اش به حضرت زهرا نام گردان را یا زهرا (س) گذاشت .در همین زمان بود که ازدواج کرد و چند روزی از جبهه نبرد دور بود؛ ولی طولی نکشید که دوباره به جبهه باز گشت در عملیات بدر پس از یکی دو ساعت درگیری و نبرد با عراقی‌ها به همراه برادرش سید احمد فاضل، خط دشمن را شکست. در این عملیات بود که سید احمد به درجه رفیع شهادت رسید و برادر دیگرش نیز که در عملیات حضور داشت، مجروح شد. پس از این عملیات بود که به توصیه‌های برخی از برادران از جمله سردار زاهدی فرمانده فعلی نیروی زمینی سپاه سید کمال به حج رفت .پس از بازگشت از سفر حج به جذب نیروهای بسیجی پرداخت و با توجه به جاذبه‌ ی عجیبی که داشت؛ کار چندان سختی نبود. او الگوی اخلاق بود. ایمان واقعی در رفتار و نوع برخوردش کاملاً نمایان بود.

حاج کمال بی‌تابی زیادی برای شهادت می‌کرد. وی در نمازهایش بخصوص در نماز شب که در آن بسیار زبانزد بود، همواره دعایش این بود که خدایا مرا به پیشگاه خود فرا خوان.

او سرانجام در 23 بهمن ماه 1365 که مصادف با دهه فاطمیه بود در عملیات پیروزمندانه والفجر 8 از ناحیه پیشانی و پهلو  همچون مادرش فاطمه زهراء (س) مورد اصابت ترکش قرارگرفت و به دیدار حق شتافت .

 

نظرات  (۲۶)

۲۳ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۵۶ ღ*•.¸بــــــــے قــــرار¸.•*´ღ
 یا زهرا...



روحشان شاد ویادشان گرامی//
پاسخ:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام

الحق که او سردار عشق و فضیلت بود...
پاسخ:
علیکم السلام

الحق...
هدا به حق حضرت زهرا دست مارو هم بگیرید
ممنونم از شما درباره این شهید نوستید دلم شکست
یا زهــرا..
پاسخ:
یا زهرا (س)
۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۵۵ منتظرالمهدی
انتقام مادرمان زهرا را خواهد گرفت
مولایم مهدی را میگویم
نه فقط از افراد ...
میخ و در و دیوار را هم باز خواست میکند ...
یا علی.

۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۵۵ منتظرالمهدی
انتقام مادرمان زهرا را خواهد گرفت
مولایم مهدی را میگویم
نه فقط از افراد ...
میخ و در و دیوار را هم باز خواست میکند ...
یا علی.

پاسخ:
اللهم عجل لولیک الفرج

 ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم             مامور برای خدمت زهرائیم

 روزی که تمام خلق حیران هستند           ما منتظر شفاعت زهرائیم

 ******************************

 یاد شهدا همانند سیدکمال فاضل دهکردی گرامی باد

 ان شاءالله بتوانیم همانند آنها رو سفید در پیشگاه خدا قرار بگیرم و مورد شفاعت بانوی دو جهان قرار بگیریم

 

پاسخ:
انشاالله...
۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۵۳ عمار فرهنگ

زندگی شهدا واقعن جای تأمل و مکث دارد.


پاسخ:
:)
۲۳ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۴۷ یادگار ایران
سلام علیکم،
واقعا خیلی میتونیم از شهیدان یاد بگیریم، خیلی ممنون.

یا زهرا(سلام الله علیها)
پاسخ:
علیکن السلام

یا زهرا(س)
سلام...

دعوتید به:
  

http://heyateketab.blog.ir/post/188
۲۴ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۴ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
شهدا فرزندان فاطمه بودن..
باذن مادرشون بوده که شهید میشدن....
روحمان را
با یادشان شاد کنیم

سلام
التماس دعا
۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۲ تا اینجا خواندم...
دوباره...؟

http://baketab.blog.ir/post/55
سلام

هنگامی که بهار را دیدید، بسیار از قیامت یاد کنید.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

بهارتان فاطمی
التماس دعا
۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۰۰ آرمان بدیعی

با سلام:

امیدوارم که سالی که در پیش رو دارید سالی سرشار از عشق به خدا و معرفت و ایمان و سلامتی و سعادت و بهروزی و پاکی و زیبایی باشد.

التماس دعا

سلام


http://taknevisi.blog.ir/post/120

سلام و رحمه الله

بهارتان مزین به عطر یاس

نورزوتان منور به انوار فاطمی

ان شاالله سال جدید سالی پر خیر و برکت باشد همراه با عافیت و سلامتی

۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۱ مدیون زهرا سلام الله علیها
سلام علیکم.ایام شهادت بانوی اب و ایینه و افتاب تسلیت.
"آنانکه شهید می شوند"احسن الحال را می فهمند...حول حالنا الی احسن الحال"امیدواریم سال جدیدتان زهرایی وشهدایی باشد.
۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۱۳ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
 شهادت مادر اربابمون تسلیت 
التماس دعا

اناری سرخ از دست خدا افتاد و جاری شد...
۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۰ "بر ثانیه ی ظهور مهدی (عج) صلوات"
بسم الله النور
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)
سال خوبی داشته باشید
عاقبتتون بخیر
یاعلی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام

 دعوتید به 


http://heyateketab.blog.ir/post/191
۰۶ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۵۹ محمد رضا ندیم پور
سلام و درود
نوبهارتان فرخنده باد.
۰۹ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۶ تا اینجا خواندم...
سلام....اولین کتاب سال 94....



http://baketab.blog.ir/post/56
۱۱ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۴۴ ☜انجمن علمی IT دانشگاه علمی کاربردی بیرجند1☞

اتل متل بسیجی همونکه بی قراره

از نامروّتی ها یه دنیا قصه داره

یه روزیه اسبی داشتو یه سنگر قشنگی

عکس امام و قرآن، روی دوشش تفنگی

دلش پر از غصه شد جنگ که به آخر رسید

غصه و دردورنجش یکی یکی سررسید

کبوتر عشق اون تو جماران لونه داشت

وقتی امام رو می‌دید هیچ آرزویی نداشت

از وقتی که امام رفت دلش پیش علی موند

سرود عاشقی رو تودشت رازقی خوند

تموم آرزوهاش لبخند رهبرش بود

اسم آقا مثل گل تو باغ باورش بود

تا اینکه نا مردما دوباره سررسیدن

اینباربه شکل یه دوست به جنگ اون دویدن

چفیه های جنگی رو یه تکه پارچه خوندن

بجای تکبیر اونا سوت‌وکفو نشوندن

به اسم تدبیر نو فکر پلشتی داشتن

نامردا از پشت سر خنجرا رو میکاشتن

مذاکره با شیطان حرف تمومشون بود

اسلام آمریکایی ختم کلومشون بود

بسیجی رو می‌زدن اون آدمای نامرد

بش میگفتن: دیونه! برو به جبهه برگرد!

بش‌میگفتن:شماها طالب جنگ و خونید

میخوایدکه شادیها رو از دلامون برونید

آخر یه روز ناله زد؛ دلش‌کتک خورده بود

آخه چشم آقا رو گریه کنون دیده بود

آقا به فکر اون بود چفیه به گردن انداخت

تو قلب اون بسیجی شور تپیدن انداخت

از اون به بعد وقتی که بسیجی غصه داره

با یک نگاه به رهبر خستگی در میاره

تو چشمای رهبرش ائمه رو می‌بینه

ازخداخواسته هیچ وقت داغ اونو نبینه...

.
به ماهم سری بزنید
۱۶ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۰۹ مدیون زهرا سلام الله علیها
ضریح، اشک، دخیل، آه یک گدا یعنی

نگاه، عشق، تمنای کربلا، یعنی

دو چشم خیس،دو دست،این دل ودعا، یعنی

شتاب نور، صدا، حضرت رضا، یعنی

دوباره آمده تا محض خاطر دوری

دل شکسته من را ز صحن جمهوری

سوار بال ملائک به کربلا ببرد

و بی مقدمه از سعی تا صفا ببرد
***
سلام  علیکم سیده بانو.نائب الزیارتان بودم.ان شاءالله روزی همه عاشقانش...التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی