به یـادم باش
« یـادم باشد حـرفـم را بـزنـم. می دانـم لطفـش همیـشه شـامل ماسـت، امـا درخـواست دوبـاره اش بـرکت دیگـری دارد...» در همـین فکـرها بـودم که دیـدمش.
*
- یـابن رسول الله ، درخـواستی دارم ؛ در دعاهـایـتان به یـاد مـن هـم باشـید.
گفـت: - فکـر کـرده ای ( دعـا بـرای ) تـو یـادم می رود؟
- نـه.
- از کجـا می دانی؟
- مگـر نـه ایـن که همیـشه دعـای شـما شـامل حـال شیـعیان تـان هست. خُـب مـن هـم یکی از همـه ی شیـعیان.
از نگاهـش تـأییـد حـرفـم را خـوانـدم. امـا پـرسید: - همـین؟
- بـله آقـا، چـیز دیگـری نمی دانـم.
فـرمـود: - هـر وقـت خـواستی ببیـنی چقـدر بـه یـاد تـو هسـتم، ببـین خـودت چقـدر بـه یـاد مـن هسـتی.
*
« نبـایـد یـادم بـرود ، بـایـد بیشـتر یـادش را در دل داشـته بـاشـم... یـادم بـاشـد یـادش بـاشـم...»
برداشت از کتاب به یادم باش
آسـمان نوشـت:
امـام زمـانــ(عج)ـمـان را بیشـتر از پیـش یـاد کنیـم. اللّـهــم عـجـِّـل لولیـک الـفـرج
سلام
احسنت
خوشحال میشیم به ما هم سری بزنید
حتما برامون نظر بزارید
پایگاه مقاومت بسیج شهید جداری
http://shahidjedari.blog.ir