معـبری بهـ آسـمان

معـبری بهـ آسـمان

چفـیه ام کـو ؟!
چه کسی بـود صـدا زد: هیـهات!!
عشـق مـن کـو؟!
مهـربان مونـس شـب تـا سحـرگاهـم کـو؟!
چفـیه ی شـاهد اشـکم بـه کـجاسـت ؟!
مـن چـرا وا مـاندم؟!
مـاَمن ایـن دل طـوفان زده ی بی سـاحل کـو؟!
ای سحـرگاه!!
تـو را جان شمیم نرگس , چفـیه ی منتظـر صبح کجاست ؟!
تـربت کـرب و بـلا!!
تـو بگـو چفـیه ی سـجاده چـه شـد؟
ای مفـاتیـح !!
بگـو همـدم دیـریـنه ی نجـوایت کـو؟!
آی مـردم , بـه خـدا می مـیرم !!
مـرگ بی چفـیه ! خـدایـا هیـهات!!
چفـیه ام را بـه دلـم باز دهـید .
عهـد مـا , عهـد وفـا بـود و صـفا بـود و ابـد!!
گـرچـه مـن بـد کـردم ولی ای چفـیه!
بـدان بی تـو دلـم می مـیرد!!

****************************

لحظـه هـایـتان لبــریز از نـور هـادی(ع)

****************************

پـــــــروردگـــــــــارا !!!
درود بـــفــرســتــــــ بــَــــر
عــــلـــی بـــن مـــــــحـمّــــــد
حضــــرت امــــامـ علــــی النــقّـــی
امــــــامـ هـــــادی عـــلیـهــ الســــلامـ
جــانـشـــین اوصـــیای پیـــــغمـبـــر
پیــشــــوای اهــــل تقـــــــوی
خلفــــ صــالح امـامـان دیــن
و حجـّـت تمـــام خــلق

۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

هفته دفاع مقدس گرامی باد

هفـتۀ دفـاع مقـدس ؛ یعـنی زنـده کـردن و صـیانـت از ارزشـهای نـابی همـچون اتـّـحـاد ؛ بـرادری ؛ ایـمـان و اعـتقـاد راسـخ بـه خـداونـد تـبارک و تعـالی ؛ وطـن دوسـتی ؛ راز و نیـازهـای خاضـعانـه در دل سـنگـرها ؛ اطاعـت صـادقانـه از امـام و رهـبـر خـویـش و بـا ایـن سـرمایـه بـه ممـلکـت خـدمـت نـمـودن.

هفـتۀ دفـاع مقـدس ؛ یعـنی در بـرابـر تجـاوز دشـمن بـه خـاک پـاک کشـورت ایسـتادگی کـردن و کشـتن و کشـته شـدن ؛ اسـیر گـرفـتن و اسـیر دادن ؛ پیشـروی و عقـب‌نشـینی ؛ شادی و غـم و در نهـایـت و در هـر حال خـود را مـأمـور انـجام تـکلیف کـردن و خـود را در بـرابـر نـظام؛ مـلک و ملّـت ناچـیز شـمردن.

هفـتۀ دفـاع مقـدس  ؛ یعـنی هـمۀ مـا از هـر قـوم و قـبیله و دیـن و مـذهب و هـر کـجای ایـن سـرزمـین هسـتیم ؛ مدیـون و وامـدار خـون سـرخ شهـدا؛ تحـمل شـدائد جانـبازان؛ صـبر و مقـاومـت آزادگان؛ حمـاسه آفـرینی رزمـندگان و بزرگـواری خانـواده‌های آنـان هسـتیم.

هفـتۀ دفـاع مقـدس ؛ یعـنی اینـکه می‌شـود بـه جـای «مـن» بـودن و هـرکسی راه خـود را در پیـش گـرفتن؛ در زیـر پـرچـم سـه رنـگ ایـران عـزیـز کـه مـزیّن بـه نـام نـامی خالـق جهـان اسـت «مـا» شـد.(کرم محمدی)

۱۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۰
... یک بسیجی ...

جانبازشهید سید مجتبی علمدارقانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجراء 4/5/69)

قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .(تاریخ اجراء 11/5/69)

قانون سوم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجراء 26/5/69)

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۵۲
... یک بسیجی ...

صفحات انتظار را که در کلام امنای خداوند ورق می زنم همواره از خود می پرسم: می دانی می توانی که باشی؟

این بقیه الله . حضرت مهدی

با من بخوان: شنیده ای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دلتنگ که بود ؛ آن روز که در جمع اصحابش که دو بار دعا فرمود: «خدایا دیدار برادرانم را نصیبم کن» . اصحاب عرض کردند: یا رسول الله مگر ما برادران تو نیستیم؟

فرمود: « نه شما اصحاب من هستید و برادرانم قومی در آخر الزمان می باشند در حالیکه به من ایمان آورند که مرا ندیده باشند خداوند نام های آنان و نام های پدرانشان را به من شناسانده پیش از آنکه از پشت پدران و رحم مادرانشان بیرون آورده باشد هریک از آنان نگهداریش از دین خود بیشتر و شدیدتر از دست کشیدن بر بوته ی خار در شب تاریک و یا به دست گرفتن آتش فروزان می باشد آنان چراغ های تاریکی هستند خداوند ایشان را از هر فتنه و آشوب تیره ی ظلمانی نجات می دهد» (مکیال المکارم/جلد دوم/بخش هشتم/وظیفه ی سی و یکم ج2ص268)

آیا شنیده ای که برادرش را خبر داد: « ای علی و بدان که شگفت آورترین مردم در ایمان و مهم ترین ایشان از لحاظ یقین مردمانی در آخر الزمان هستند که پیغمبر را ندیده اند (و حجت از آنان محجوب گردیده) و دلیل روشن از میانشان رفته است ( در عین حال) به سیاهی روی سپیدی (نوشته هایی که از آثار گذشتگان بر جای مانده) ایمان آورده اند.» (کمال الدین ج 1 ص 288)

شنیده ای او (صلی الله علیه و آله) که جبرئیل امین در ملکوت از همراهیش باز ماند که شان او بالاتر از ملک مقرب خداوند بود چه فرموده است: « خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند در حالیکه در زمان غیبت پیش از قیامش به امامت او معتقد باشد و با دوستانش دوستی کند و دشمنانش را دشمن بدارد، چنین کسی از رفقای من و مورد دوستی من و گرامی ترین امت نزد من در قیامت خواهد بود.» (کمال الدین ج 1 ص 286)

می دانی در چه زمانی هستی؟ زمانیکه سخت است نگه داشتن ایمان ، زمانی که محبوبترین رسول الهی (صلی الله علیه و آله) فرمود: « زمانی بر مردم خواهد آمد که حکومت جز به وسیله ی کشتن و ستمگری به دست نیاید و ثروت جز با غصب و بخل فراهم نگردد و محبت و دوستی جز با بیرون راندن دین و پیروی هوای نفس حاصل نشود، پس هر که آن زمان را دریابد و بر فقر صبر کند در حالیکه می تواند به ثروت برسد و بر دشمنی مردم صبر کند در حالیکه (به وسیله ی از دست دادن دین و پیروی از هوس) بتواند محبت مردم را جلب نماید و بر خواری صبر کند در صورتی که قدرت عزیز شدن را داشته باشد خداوند پاداش پنجاه صدیق از تصدیق کنندگان مرا به او خواهد داد.» (اصول کافی، 2/91)
می دانی در چه زمانی هستی؟ زمانی که اگرچه سخت است نگه داشتن ایمان، زمانی که اگرچه محجوب است حجت خداوند، اما می توانی همان شوی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دلتنگ دیدارش بود ، که چراغ های تاریکی اش خواند، که شگفت ترین مردم در ایمانش نامید ، که مژده اش داد به برابری با پنجاه صدیق از تصدیق کنندگانش...  می دانی می توانی که باشی...؟ چقدر ظالمی بر خود ای نفس...
خـدایـا ! یاری ام کن تا در دوراهی های انتخاب آن زمان که بین رضایت نفس و رضایت تو قرار می گیرم، آن زمان که بین به دست آوردن تایید تو یا تایید بندگانت گیر می کنم خدایا یاری ام کن همیشه همیشه همیشه تو تنها انتخابم باشی. خدایا! سخت است دست کشیدن بر بوته ی خار در شب تار، خدایا سخت است در دست گرفتن آتش فروزان یاری ام کن که شیرین است دیدارت آن زمان که تو راضی باشی...

شیرین تر از تمامی سختی ها...
یاری ام کن به فضل و رحمتت ای مهربانترین مهربانان...
به امید ظهور ...                                                                                                           منبع

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۴
... یک بسیجی ...

چـند معــبـر پیشـنهادی بــرای انـدکی آسـمانی شـدن

 معبری به آسمان
۱- چند صندلی بخر و توی مسجد بگذار تا ثواب کسانی که رویش نماز می خوانند به تو برسد...

۲- لب پنجره اتاقت، کاسه ای آب و غذا برای پرندگان بگذار و  این کار را به خودت عادت بده...

در ادامه می خوانیم...

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۴۶
... یک بسیجی ...
در بیمارستان کنار تخت پدر بزرگش ، تخت مرد پیری بود ...
شب بود که حس کرد حال پیرمرد خیلی بد شده است ... نه خیلی بدتر؛ مشخص بود دارد جان می دهد .
تخت پیرمرد را رو به قبله گذاشت؛ پیرمرد چشمهایش را یکی در میان باز می کرد...
شهادتین را برایش آرام خواند؛ پیرمرد تکرار کرد اسم ائمه را یکی یکی آرام می گفت و پیرمرد تکرار می کرد. دست های پیرمرد را گرفت و یا حسین(علیه السلام) گفت؛ پیرمرد یا حسین(علیه السلام) را گفت و جان داد.
پرستار وارد اتاق شد، با داد و بیداد به جابجایی تخت اعتراض کرد؛
پسرک توضیح داد که این پیرمرد داشت جان می داد و من فقط برایش شهادتین خواندم و رو به قبله اش کردم.
پرستار مبهوت نگاهش می کرد و با تعجب پرسید: تکرار کرد ؟
پسرک پاسخ داد : بله ... تکرار کرد...
پرستار اشک در چشمانش حلقه بست و گفت: این پیرمرد مسیحی بود ...
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۸
... یک بسیجی ...

جعـبه شیـرینی را جـلو بـردم و تـعارف کـردم. یـکی بـرداشـت و گـفت : می تـوانـم یـکی دیگـر هـم بـردارم؟

گـفتـم: الـبتـه ایـن حـرفـها چـیه سـیّـد؟!

و سـیّد مـرتـضی آویــنی یـک شـیریـنی دیگـر هـم بـرداشـت، امـا هیـچ کـدام را نـخـورد. کار همـیشـه اش بـود. هـرجا کـه غـذای خـوشمـزه یا شـیریـنی یا شـکلاتی تعـارفش می کـردند، بـرمی داشـت، امـا نمی خـورد.

می گـفت: "بـروم تـا بـا خانـم و بـچـه هـا با هـم بخـوریـم."

بـه مـا تـوصـیه می کـرد کـه ایـن خـیلی مـوثـر اسـت که آدم شـیریـنی های زنـدگی اش را با خـانـواده تقـسیـم کـند. شـاید بـرای همـین هـم همـیشـه در خـانه نـمـاز را به جـماعـت می خـوانـد.

برداشت از کتاب یک قرص آرامش بخش برای عروس و داماد

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۳۳
... یک بسیجی ...
امام خامنه ای

                          تنــت بـه نــاز طبــیبـان نیــازمـند مـبـاد

                                                                 وجــــود نـازکــت آزرده ی گـــزنـد مـبـاد

                          سـلامت همه آفاق در سلامت توست

                                                                 به هیچ عارضـه شخص تو دردمند مباد

 

---- پـاورقـی -------------

دشـمن بـداند
هفـت آسـمان و اوج فـلک را کـه رد کـند
قـدش نمی رسـد کـه سـید عـلی را رصـد کـند.
(سـلامتی امـام خامـنه ای صـلوات)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۰۶
... یک بسیجی ...

اللَّــهُمَّ صَـلِّ عَلَی عَلِیِّ بْـنِ مُوسَی الـرِّضَـا الْمُـرْتَضَی الْإِمَـامِ التَّـقِیِّ النَّـقِیِّ وَ حُجَّـتِکَ عَلَی مَـنْ فَـوْقَ الْأَرْضِ

وَ مَـنْ تَحْـتَ الثَّـرَی الصِّـدِّیقِ الشَّـهِیدِ صَـلَاةً کَثِـیرَةً تامـّةً زَاکِـیَةً مُتَـوَاصِـلَةً مُتَـوَاتِـرَةً مُتَـرَادِفَةً کَـأَفْضَلِ مَـا صَلَّـیْتَ عَلَی أَحَـدٍ مِـنْ أَوْلِـیَائِـکَ

امام رضا علیه السلام

تــو بـــر زخــم دلـــم ؛ بـاریـده‎اى بــاران رحـــمـت را       تـو را مـن می‎شـناسـم، منـبع پاک کـرامـت را

من از چشـمان آهـو خوانده‎ام رخصت که فرمودیش      که من حس می‎کنم درد درون‎سـوز شکایت را

از آن روزى که حلــقه بـر ضـریحـت بسـت دســتانم      دلـم شـیدا شJد و دادم ز کف دامـان طاقـت را

شکـوفه می‎دهد دسـتان سـبز التـماسم، عشـق!       بــیا تفـســـیر کـن آیـــات زیـبــــاى اجــابـت را

                                                                                                                 سروده حوا جعفری

 
مـیـلاد شـمس الشــموس، خســرو اقلــیم طــوس، شــاه انیــس النفــوس،
بــر شــما و خانــواده ی گــرامیــتان، تبــریک و تهــنیت باد.
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۴۵
... یک بسیجی ...
پوتین. بسیجی. جبهه. شهید

چـه غـباری گـرفـته ای همـسفـر روزهـای جـنـوب!

آخـریـن بـار کـه دیـدمـت حـوالـی اطلـسی هـای لـگـدمـال شـده و عـروسـک هـای بی سـر مـِـهـران بـود ، انـگار . هـمان جـا کـه غـبار راه یـاران سـفـر کـرده را بـه تبـرک ، بـر گـونـه هـایت ، می کشـیدی!

آه از آن مـیـن ناگـهـان...

همـسفـر ! از آن وقـت کـه تـو و پاهـایم را گـم کردم ، دچـار ویلـچـر شـده ام، آخ کـه او نمی دانـد مـن و تـو ، از چـه دریـاهـایی گذشـته ایـم ، شـاید ، بـه هـمـین خـاطـر اسـت کـه همـیشـه ، بـه دنـبال پـُـل می گـردد!

کتاب عقیق های فصل یادگاری- نوشته اسماعیل فیروزی

۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۵۱
... یک بسیجی ...

می دﺍﻧﯿﺪ ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﮑﺎﺭ می کنند ؟

ﺭﻭﯼ ﺗﯿـﻐﻪ ﺍﯼ ﺧـﻮﻥ ﺭﯾـﺨﺘﻪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟـﺐ ﯾـﺨﯽ ﻗـﺮﺍﺭ می دهـند ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒـﯿﻌﺖ ﺭﻫـﺎ  می کـنند .

ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیـند ؛ ﺧـﻮﻥ ﺭﺍ  ﻟﯿـﺲ می زنـد . ﯾـﺦ ﺁﺏ ﺷـﺪﻩ ﻭ ﺗﯿـﻐﻪ ﺯﺑـﺎﻥ ﮔـﺮﮒ ﺭﺍ میبـُـرد .

ﮔﺮﮒ ﺧـﻮﻥ ﺑﯿﺸـﺘﺮﯼ می بیـند ﻭ ﺗﺼـﻮﺭ می کـند ﺷـﮑﺎﺭ ﺧـﻮﺑﯽ ﺑـﺪﺳﺖ آﻭﺭﺩﻩ  اسـت… ﺑﯿﺸـﺘﺮ ﻟﯿـﺲ می زنـد ﻭ ﺧـﻮﻥ ﺧـﻮﺩ ﺭﺍ می خـورد … ﺁنقـﺪﺭ ﺍﺯ ﮔﺮﮒ ﺧـﻮﻥ می رود که ﺗـﻮﺳـﻂ ﺧـﻮﺩﺵ ﻣﯿـﻤﯿـﺮﺩ.

ﻭ ﺍﯾـﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺳـﺖ ﮐﻪ ﺷـﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺿـﺪ ارزشی و ضـد اسـلامِ ﻣﺎﻫــﻮﺍﺭﻩ ای

ﻣـﺎﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ؛ ﺟِـﻢ ﺗﯽ ﻭﯼ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻟـﻬﻢ ﺑﺎ ﺷـﻤﺎ می کنند

… ﺧـﻮﺩﺕ ﺧـﻮﺩﺕ ﺭﺍ می کشـی …

ﺗﺼـﻮﺭ می کـنی ﮔﺮﮒ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺴـﺘﯽ ﻭﻟﯽ ﺗـﻮ ﻗـﺮﺑﺎﻧﯽ ﯾـﮏ ﺳـﯿﺴﺘـﻢ ﮐـﺜﯿﻒ ﺷـﺪﯼ …

ﻟﻘـﻤﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻧـﮕﺎﻩ ﻫﺎﯾـﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺣـﺮﺍﻡ ﻧﮑـﻨﯿﻢ…

چادرت را مراقب باش...
۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۳۷
... یک بسیجی ...

مـرد آمـده بـود چیـزی بگـویـد
سـرفه امـانش نـداده بـود
شهید. ایثارگر. جانباز
چه می‌تـوانـست بگـویـد
وقـتی تـمامِ فـهـمِ یـک شـهر از جـانـباز
سـهمـیه دانشـگاه اسـت
و بـعد از مـرگ ، شـاید اسـم یـک کـوچه...

منبع

آسمان نوشت:

راستی ؛ آن پیرزن تنهایی که توی کوچه ی ما ؛ همیشه ی خدا از لای در خانه شان چشم به راه  پسرش بود، مُرد.

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۰۹
... یک بسیجی ...

«در ابتدای سکوت ایستاده‌ام و التماس چشمانم را به شبکه شبکه ضریحت دخیل بسته‌ام. چقدر دنیا کوچک است؛ دنیایی که بشر مدرن امروز را در خود جای داده است! و چقدر دنیا بزرگ است؛ دنیایی که در یک قدمی بهشت سر برافراشته است! و چقدر بهشت نزدیک است؛ بهشتی که در فاصله «یا فاطِمَةُ اِشفَعِی لَنا فی الجَنّه» بنا شده است».

حضرت معصومه

شکی نیست که داشتنِ حق شفاعت و رسیدن به این مقام عظیم، شایستگی لازم را می‌طلبد؛ زیرا خداوند، شفاعت کسانی را می‌پذیرد که مأذون و مجاز از سوی او باشند. «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ؛ یعنی کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!» (بقره: 255). از جمله کسانی که شفیعه بودنش در روایات و آثار دینی تصریح شده است، فاطمه معصومه(سلام الله علیها) است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شیعَتِیَ الجَنَّهَ بِاَجْمَعِهِمْ ؛ یعنی به شفاعت او (فاطمه معصومه(سلام الله علیها)) همه شیعیانم وارد بهشت خواهند شد.»

 در زیارت آن حضرت [به دستور امام معصوم(علیه السلام)] گفته می‌شود که: «یا فاطمهُ اشْفَعی لی فِی الجَنَّهِ» ؛ یعنی ای فاطمه (معصومه) ! شفاعت کن در مورد بهشت از من.» در بخش دیگری از زیارت مخصوص آمده است. فَاِنَّ لَکِ عنداللهِ شأناً مِنَ الشَّأنِ» ما از تو طلب شفاعت می‌نماییم؛ به سبب این که تو در محضر الهی، شأن و منزلت وصف‌ناپذیری داری که بر خاک‌نشینان این عالم تصور کردنی نیست و تنها خدا و پیامبر و اوصیا طاهرینش بر آن واقفند.

بخش عترت و سیره تبیان

آســمان نوشــت:

بانویم معصومه (سلام الله علیها)! شرافتِ زن در یاد توست، آن‏هنگام که قدسیان بر گلدسته‏ های نورانی‏ات سلام می‏ فرستند.

میلاد حضرت معصومه (سلام الله علیها)مبارک باد.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۰۳:۱۰
... یک بسیجی ...