السلام علیک یا ذبیح العطشان
جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۴ ب.ظ
گرچه آبم روزی اما سوختم قطره تا دریا سرا پا سوختم
تشنه ای آمد لبش را تر کند چاره ی لب تشنه ای دیگر کند
تشنه ای آمد که سیرابش کنم مشک خالی داد تا آبش کنم
تشنه ی آن روز من عباس بود پاسدار خیمه های یاس بود
خون عباس علمدار شهید قطره قطره در درون من چکید
گرچه آبم ؛ آبرویم رفته است شادی از رگ های جویم رفته است
آب بودم کربلا پشتم شکست قایق امید من بر گل نشست
حال از اکبر خجالت می کشم از علی اصغر خجالت می کشم
منبع : زائرـ شماره ۱۵۷