سخت است تو رفته باشی؛ یتیـمی یقه ام را گرفته باشد...
غــروب، در چشم های تو معنا شد؛ وقتی از کودکان گـریان کوفه دیده برگرفتی و جهان را در حسرت طلوع چشمانت حیران گذاشتی.
مولای من! پژواک قدم هایت، هنوز گوش کوچه های کوفه را می نوازد. چاه های کوفه، رود رود اندوه خود را جاری می کنند و چشمان منتـظر کودکان کوفه، کوچه ها را به دنبال تو می کاود. آه مولای من! دیگر در نخلستان، صدای روشن تو نیست؛ آن نجوای اهورایی که بهانه اتصال زمین و آسمان بود. پیشانی بلند میدان های نبرد در حسرت دلاوری های توست، مگر می توان بازوان مردانه تو را بار دیگر یافت.
علی جان! محراب عبادت، بی تاب ناله های توست؛ کجاست طنین مناجاتت؛ مولای یا مولای...؟ کجاست لبخند زیبایت که جهان را زنده می کرد؟
کجاست چشمان همیشه بیدارت که سپیده دم را هیچ گاه خواب آلوده سلام نگفت؟ برخیز، حامی محرومان! برخیز، عدالت مطلق!*
چاه ها پر از انعکاس دردند و فقط تنهایی است که همراه همه یتیــمان کوفه شده است. کودکان، کاسه های شیر در دست و قرص های نان بر کف می آیند و می ایستند در صف انتظار که مولایشان جرعه ای از آن شیر بنوشد.
آه، مولایم! چه سکوت عمیقی کوفه را فرا گرفته است، این یتیــم همواره زمان را دریاب! علی علیه السلام ! کجاست دست نوازشت که محتاجانت به صف ایستاده اند؟ اندوهگینم و هیچ پدری نیست که دستش بر شانه من باشد.
نخل ها چشم انتظارند و چاه ها گوش به تو سپرده اند. شاید نوایی از تو به گوش برسد. افسوس! صدایی از تو نمی آید و آهی از تو مرهم دل چاه ها نمی شود.**
*علی خالقی
**اعظم جودی
ای پیشـوای ما! ای پـدر ایـثار و ایـمان! ای افتـخار شـهادت! یـاد تو، نـام تو و راه تو، سـبزترین گل همـیشه بهـار دل های مؤمنان است.
درد نـوشـت:
بمیرم برای دل غمدیده شما آقاجان...که طعم تلخ یتیمی را چشیده اید...
شهادت مهربان ترین پدر یتیـمان ؛ امیرالمونین امام علی علیه السلام را به پیشگاه امام زمان(عج) و همه ی مسلمانان تسلیت عرض می کنم...
یاوران رهبربیدارعشق
ای که پیدا بوددرچشمان شب
امتدادروشن پندارعشق
کی رودازجان ودل نامت حسین
چون توسل برتوشددرکارعشق
لاله های سرخ پرپرمی شدند
تابماندبرزمین گلزارعشق
دشت مهران یادگارجبهه است
روزگاری همدم وهم یارعشق
خاک پاکت بوسه گاه دشنه شد
تاشودروزی حریم ودارعشق
چشم مه شعری زرفتن می سرود
تابماندتاابدافکارعشق
قافله رفت وعزیزان رفته اند
مادرانی تشنه ی دیدارعشق