معـبری بهـ آسـمان

معـبری بهـ آسـمان

چفـیه ام کـو ؟!
چه کسی بـود صـدا زد: هیـهات!!
عشـق مـن کـو؟!
مهـربان مونـس شـب تـا سحـرگاهـم کـو؟!
چفـیه ی شـاهد اشـکم بـه کـجاسـت ؟!
مـن چـرا وا مـاندم؟!
مـاَمن ایـن دل طـوفان زده ی بی سـاحل کـو؟!
ای سحـرگاه!!
تـو را جان شمیم نرگس , چفـیه ی منتظـر صبح کجاست ؟!
تـربت کـرب و بـلا!!
تـو بگـو چفـیه ی سـجاده چـه شـد؟
ای مفـاتیـح !!
بگـو همـدم دیـریـنه ی نجـوایت کـو؟!
آی مـردم , بـه خـدا می مـیرم !!
مـرگ بی چفـیه ! خـدایـا هیـهات!!
چفـیه ام را بـه دلـم باز دهـید .
عهـد مـا , عهـد وفـا بـود و صـفا بـود و ابـد!!
گـرچـه مـن بـد کـردم ولی ای چفـیه!
بـدان بی تـو دلـم می مـیرد!!

****************************

لحظـه هـایـتان لبــریز از نـور هـادی(ع)

****************************

پـــــــروردگـــــــــارا !!!
درود بـــفــرســتــــــ بــَــــر
عــــلـــی بـــن مـــــــحـمّــــــد
حضــــرت امــــامـ علــــی النــقّـــی
امــــــامـ هـــــادی عـــلیـهــ الســــلامـ
جــانـشـــین اوصـــیای پیـــــغمـبـــر
پیــشــــوای اهــــل تقـــــــوی
خلفــــ صــالح امـامـان دیــن
و حجـّـت تمـــام خــلق

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بنده ی خدا» ثبت شده است


مـناجـات مـوسی علـیه السـلام با خـداوند متـعال به نقـل از مفـضل از امـام صـادق علـیه السـلام:

فـرزند عمـران ! دروغ گفـته اسـت آنـکس که ادعـا می کـند مــرا دوسـت دارد امّـا نیـمه های شـب در خـواب اسـت ! آیـا عاشـقان دوسـت نـدارند با محـبوب خویـشتن در خلـوت نـشیـنند؟

فـرزند عمـران ! بـدان که مـن دوستـاران خـود را به خـوبی می شـناسم ؛ آنـهایی که در نیـمه های شـب عقـوبت مــرا در بـرابـر چشـمان خویـش می بـینند و با حبـیبی که در کـنارشان اسـت به حـالت مـناجـات می پـردازند.

فـرزنـد عمـران ! از قلـبت خشـوع ؛ از جسمـت فـروتنی و از چشمانـت اشـکی سـوزان به مـن هـدیه نـما وِ مطمـئن باش که اگـر در تاریـکی های شـب ؛ محـبوب را بـخوانی یقـیناً او را در کـنار خویـشتن خـواهی یافـت.

(کـتاب روضـه الـواعـظین ، ص 361)

می نویـسم :

از خـواهـر بزرگـوارم خـانـم "پ .زارع پلـکو " بابـت ارسـال مـتن " مـناجـات "
تـشکـر می کـنم.


آسـمان نوشـت :

خــدایـا ... مـهـارت مـراقبت از آنـچه به مـا داده ای را در قلبـمان قـرار ده ، زیـرا مـا در از دست دادن داشـته هایـمان اســتاد شــده ایم  ...

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۰
... یک بسیجی ...
  " سبحانه هو الغنی "

خدا پاک و منزه است  ؛ او (از همه چیز) بی نیاز است ( سوره یونس آیه 68 )


چرا بعضیها با خواندن نماز منت می گذارند؟؟؟

چرا وقتی به آرزو نرسیدیم نماز را کنار می گذاریم؟؟؟

چرا وقتی از شخص مسلمانی بدی دیدیم ؛ قرآن و نماز را رها می کنیم ؟؟؟

چرا با خداوند حکیم و کریم و دائم الطف قهر می کنیم ؛ در حالیکه خدا بی نیاز است ؟؟؟


آسـمان نوشـت :

گورسـتان پـر از افـرادی اسـت کـهـ روزی گمـان می کـردند کـهـ چـرخ دنیـا بـدون آنهـا نمی چرخـد...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۴۱
... یک بسیجی ...
 

یه بنــده خـدایی ازم پـرسـید ؛ حسینی ما که فارســیم ، چــرا  باید نمــاز رو به زبان عــربی بـخونیــم؟

کلـی در مـورد فصـاحت و بـلاغت زبـان عـربی بـراش گفـتم که زبان واحـد مسلمــوناست و قـرآن به ایـن زبان نـازل شـده و ... و ... و ...

 

از مـا گفتن و از جـناب نشـنیدن... آخـرش هم گـفت من که گـوشم بـدهــکار این حــرفا نیــست ؛ من نمــازمـو فــارسی می خــونم...

 

در جــوابش گفــتم :

شــما بندگیــتو ثابـت کـن و نمـــازتـو به وقتــش بخــون ؛ مطمــئن باش وقـتی باهـاش عجــین شـدی ، وقـتی سـرت رفـت و نمــازت نـرفت ، اونـوقـته کـه می آی به مـن می گی لـذتی کـه تـو نمـــاز خـونـدنبا صــوت و لحــن عــربی احـساس کـردی با هیــچ زبـونی حس نمی کــنی... چــرا ؟ چـون مطمــئنی این کلــمات منتـخب خداســت... می دونی دونـه به دونـه ی کلــماتی که به طــرز اعجــازآمــیزی کـنار هــم قـــرار گــرفتن کــلام خــداســت.

پــروردگار بــزرگی که می دونســته بایــد چه زبـانی رو بـــرای صـحبـت انتــخاب کـنه...

 

نــگام کــرد بـدون حـــرف...

 

مطمئـــنم کـه دلـــش لـــرزیده...

 

 


آســمان نوشـت:

خــدایا مـــا رو در جــمع " ســهل انـــگاران به نـــماز " قــــرار نــــده... الـــهی آمــــین

 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۱۴
... یک بسیجی ...
یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود ؛ کارگران بنابه وظیفه شرعی وقت اذان که می شد برای خواندن نماز دست از کار می‌کشیدند .
یک روز مهندس به آنها اخطار داد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر می‌شود .
کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان ، نماز را به آخر وقت موکول می کردند امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان ، همچنان در اوّل وقت ، نماز ظهر و عصرشان را می‌خواندند. آخر ماه ، مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند ، بیشتر از حقوق عادی ماهیانه پرداخت کرد . کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است.
مهندس روس پاسخ  داد : » اهمیّت دادن این کارگرها به نماز و صرف نظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمان‌ آنها قویتر از شماست و این قبیل آدم‌ها هرگز در کار خیانت نمی‌کنند همچنانکه به نماز خود خیانت نکردند. «
برداشت از  کتاب آرامش بهاری

آســــمان نوشــت :

امیــرالمــومنیــن علــی علیــهـ السـلامـ : هــرگاهـ کسـی بهـ نمـــــاز بایســـتد ابلیـــــس از روی حســــادت به او می نگــرد چون می بینــــد که رحمت خدا  آن شخــص را در بر گرفتهـ اســـت.
۲۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۲۰
... یک بسیجی ...
شب کریسمس بود و هوا ، سرد و برفی. پسرک ، در حالیکه پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد ، صورتش را به شیشه سرد فروشگاه چسبانده بود و به داخل نگاه می‌کرد . در نگاهش چیزی موج می‌زد ، انگار که با نگاهش ، نداشته‌هایش را از خدا طلب می‌کرد ، انگار با چشم‌هاش آرزو می‌کرد . خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت ، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت سپس به داخل فروشگاه رفت . چند دقیقه بعد ، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.
خانم گفت: « آهای ، آقا پسر ! »
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت . چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم ؛ کفش‌ها را به ‌او داد.
پسرک با چشم‌هایی خوشحال و صدایی لرزان پرسید : « شما خدا هستید ؟ »
خانم گفت: « نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم! »
پسر گفت: « آهان ، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید ! »
برداشت از سایت یکی بود
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۳
... یک بسیجی ...
آرایش کردن در چنین محفلی را از دست ندهیم. ما در بهترین حالت عادت کردیم که برای شرکت در مجالس و مهمانی ها و به خاطر موجه بودن و شیک بودن، آرایش کنیم و طلا و ادوات متعلق به آن را از صندوقچه در آورده و با حس پرستیژ  و زیبایی تمام در این محافل شرکت کنیم.
از آن جا که در حال حاضر  بخش بزرگی از مفاهیم در زندگی روزمره ما دستخوش تغییر و دگرگونی شده اند ، آنجایی که باید عملی را انجام دهیم به هزار بهانه مثل عدم فرصت و زمان کافی و حوصله از انجام آن شانه خالی کرده و مواردی را که ترک آن توصیه شده و یا برای انجام آن شرایط خاصی وضع شده است را با هزاران توجیه به هر نحو ممکن انجام می دهیم.

اکثر ما فراموش کردیم که آراستگی و زیبایی هایمان در برابر پروردگار هم به هنگام عبادت ضرورت دارد و با تاکید بسیار مورد توجه قرار گرفته است. کاری که این روزها متاسفانه به نحو عکس انجام داده و در نهایت آشفتگی، بدون توجه به وجنات ظاهریمان به نماز ایستاده و به راحتی از این عمل مستحب و پسندیده می‌گذریم. و با روی هم گذاشتن چشمانمان با آرایش خیابانی به جای اینکه به دنبال جلب رضایت خالق باشیم به دنبال جلب توجه و نظر مخلوق هستیم.

در باب ضرورت و استحباب زینت و آرایش در محفل عبادت در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که ایشان بیان فرمودند که: شایسته نیست زن بدون زینت مثل گردنبند نماز بخواند یا دست او بی خضاب و حنا باشد(آراستگی عرف آن زمان). در توصیف این دستور دینی گفتندکه مکروه است که زن در حال نماز از زینت خالی باشد و منظور از زینت تنها طلا نیست بلکه زینت عرفی است و می تواند شامل خیلی موارد مثل لباس و چادر و خیلی چیزهای دیگر شود.پس آرایش کردن در چنین محفلی را از دست ندهیم.

وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۳۵- ج ۴ ص۴۶۰

کاری از گروه سبک زندگی با حجاب

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۴۷
... یک بسیجی ...

وقتی میخواهند برای من و تو جوک بگویند ، می گویند یک روزغضنفر ”  ! در صورتی که غضنفر یعنی ” شیر ، مرد با صلابت و قوی ”... و از قضا یکی از القاب حضرت علی علیه السلام است.

وقتی یک چیز از مــُــد افتاده به آن می گویند ” جــواد ” ! و جواد به معنای ” بخشنده و سخاوتمند ” است … و از قضا از القاب امام محمد تقی علیه السلام است.

از اسم ” بتول ” برای مسخره کردن استفاده می کنند ! در صورتی که بتول یعنی پارسا و پاکدامن ... که به صورت خیلی اتفاقی از القاب حضرت زهرا سلام الله علیها  و حضرت مریم سلام الله علیها  هم هست.

در فیلم ها نام های تقی و نقی را به هزل می آورند ! و تقی یعنی با تقوا و پرهیزگار و نقی به معنای پاک و پاکیزه است … و اتفاقا از القاب امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام …

وقتی می خواهند بانوان نیروی انتظامی را مسخره کنند میگویند ” فاطی کماندو ” ! چه جالب !!! و یا به جای نام مبارک حضرت ” ابوالفضل العباس علیه السلام ” می گویند ابرفرض !!!

اتفاقا وقتی می خواهند بگویند فلانی خودش را به آن راه زده می گویند :خودش را زده به کوچه ”علی ” چپ !

خدا لعنت کند دشمنان اهل بیت را با این جمله اهانت بار که می گویند : با این حرف ها برای ”فاطی ” تنبان نمی شود!!!

حال این ما شیعیان و این ارادت ما به اهل بیت علیه السلام ! در مبارزه با این فرهنگ غلط سهیم باشیم … نگذاریم در طنزها و جوک هایشان از اسامی مقدس ائمه هدی علیه السلام استفاده کنند.

لطفا با هر توانی که دارید منتشر کنید !!!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۸
... یک بسیجی ...

رو کرد به ما و با آوای ملکوتی وحی فرمود: یا ایها الذین آمَنوا!

دستپاچه گفتیم: بله!

فرمود: آمِنوا.[1]

چشم‌های زمینی‌مان گرد شد: ما که ایمان داریم!

فرمود: و لَمّا یَدخُلِ الایمانُ فی قلوبِکُم.[2]

گفتیم: دل‌های ما؟! لبریز از عشق و ایمان است! نمازهایمان را که دیده‌ای؟!

فرمود: هما‌ن‌ها که وقتی می‌خوانید، گویی صدها خدا دارید؟ همان‌ها که جز لفظی و خم و راست شدنی، چیزی از آن نمی‌دانید و بهره‌ای برای جان‌هایتان برنمی‌گیرید؟

در ادامه مطلب می خوانیم ...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۶
... یک بسیجی ...

روزی مردی از خدا  دو چیز درخواست نمود :یک گل و یک پروانه . اما چیزی که خدا در عوض به او بخشید یک کاکتوس بود و یک کرم.

مرد غمگین شد.او نمی توانست درک کند که چرا درخواستش به درستی اجابت نشده است .با خود اندیشید:

خب خدا بندگان زیادی دارد که باید به همه آنها توجه کند و مراقبشان باشد... و تصمیم گرفت دیگر در این باره سوالی نپرسد.

بعد از مدتی ؛ مرد تصمیم گرفت به سراغ همان چیزهایی برود که از خدا خواسته بود و حالا به کلی فراموششان کرده بود. در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر خار گلی بسیار زیبا روییده و آن کرم زشت به پروانه ای زیبا تبدیل شده است.

 

خدا همیشه کارها را به بهترین نحو انجام می دهد. راه خدا همواره بهترین راه است. اگرچه به نظر ما غلط بیاید. اگر از خدا چیزی خواستید و چیز دیگری دریافت کردید؛ به او اعتماد کنید. مطمئن باشید آنچه را که نیاز دارید ؛ همواره در مناسب ترین زمان به شما می بخشد.

آنچه می خواهید...همیشه آن چیزی نیست که نیاز دارید!

خدا هیچ گاه به درخواست های ما بی توجهی نمی کند ؛ پس بدون هیچ شک و تردید یا گله و شکایتی به او روی آورید.

خارهای امروز گلهای فردایند.

خداوند بهترین چیزها را به کسانی می بخشد که انتخاب ها را به او واگذار می کنند.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۲ ، ۱۱:۰۵
... یک بسیجی ...

مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.»

گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.»

پرسیدم: «بابت چی؟»

گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!»

تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!»

 

برداشت :سایت یکی بود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۷:۴۱
... یک بسیجی ...

 توکل یعنی اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد!

تو فقط بخواه و آرزو کن؛ اما پیشاپیش  شاد باش!

و ایمان داشته باش که رویاهایت هم چون بارانی در حال فرو ریختند!

پیشاپیش شاد باش و شکر گذار...

چرا که خداوند نه به قدر رویاها

بلکه به اندازه ی ایمان و اطمینان  توست که می بخشد!


آسـمان نوشـت:

چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی ؟؟

چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟؟

پیله ات را بگشا...

پیله ات را بگشا...

تو به اندازه ی یک پروانه زیبایی ... .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۶
... یک بسیجی ...