معـبری بهـ آسـمان

معـبری بهـ آسـمان

چفـیه ام کـو ؟!
چه کسی بـود صـدا زد: هیـهات!!
عشـق مـن کـو؟!
مهـربان مونـس شـب تـا سحـرگاهـم کـو؟!
چفـیه ی شـاهد اشـکم بـه کـجاسـت ؟!
مـن چـرا وا مـاندم؟!
مـاَمن ایـن دل طـوفان زده ی بی سـاحل کـو؟!
ای سحـرگاه!!
تـو را جان شمیم نرگس , چفـیه ی منتظـر صبح کجاست ؟!
تـربت کـرب و بـلا!!
تـو بگـو چفـیه ی سـجاده چـه شـد؟
ای مفـاتیـح !!
بگـو همـدم دیـریـنه ی نجـوایت کـو؟!
آی مـردم , بـه خـدا می مـیرم !!
مـرگ بی چفـیه ! خـدایـا هیـهات!!
چفـیه ام را بـه دلـم باز دهـید .
عهـد مـا , عهـد وفـا بـود و صـفا بـود و ابـد!!
گـرچـه مـن بـد کـردم ولی ای چفـیه!
بـدان بی تـو دلـم می مـیرد!!

****************************

لحظـه هـایـتان لبــریز از نـور هـادی(ع)

****************************

پـــــــروردگـــــــــارا !!!
درود بـــفــرســتــــــ بــَــــر
عــــلـــی بـــن مـــــــحـمّــــــد
حضــــرت امــــامـ علــــی النــقّـــی
امــــــامـ هـــــادی عـــلیـهــ الســــلامـ
جــانـشـــین اوصـــیای پیـــــغمـبـــر
پیــشــــوای اهــــل تقـــــــوی
خلفــــ صــالح امـامـان دیــن
و حجـّـت تمـــام خــلق

۵۷ مطلب با موضوع «کجایید ای شهیدان خدایی؟» ثبت شده است

زنـان ایـرانی را بهـ خیـابـان هـا بیــاوریـد

تـا دیگــر نتـواننـد فـرزنـدانی را تـربیتــــ کنـند

کهـ

داوطلبــانهـ روی میــن بـرونـد.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۵
... یک بسیجی ...

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۱:۲۴
... یک بسیجی ...

امـام خـامنه ای مدظله العالی:

من غالباً به منازل شهدای ارامنه و آشوری که رفته‌ام - که امسال هم خوشبختانه موفّق شدم منزل چند شهید ارمنی رفتم - میبینم اینها نسبت به کشورشان احساس تعهّد میکنند؛ یعنی واقعاً متعهّدانه رفتار کردند. زمان جنگ هم من یادم است که عدّه‌ای از همین مسیحیان ارمنی آمدند اهواز؛ من در فرودگاه دیدم یک جماعتی نشسته‌اند، گفتم اینها چه‌کسانی هستند؟ گفتند اینها ارامنه‌اند، دارند می‌آیند جبهه برای کارهای صنعتی - ارامنه در کارهای صنعتی و فنّی و ماشین و این چیزها مسلّطند - و برای کمک و خدمت. آمدند؛ مرحوم چمران اینها را به کار گرفت. مبالغی اینها زحمت کشیدند، خدمت کردند، کار کردند و کسانی هم شهید شدند.

یکی از [اعضای‌] این خانواده‌های ارمنی که من همین هفته‌ی پیش رفتم منزلشان، پسرش سرباز بوده؛ گفت سربازی‌اش تمام شد و ناراحت بود که جنگ هنوز هست؛ [میگفت‌] من سربازی‌ام تمام شده و چه کار کنم. بعد گفت اتّفاقاً اعلام کردند مثلاً آن کسانی که سربازی رفتند، چند ماه - سه ماه یا فلان قدر - بیایند مجدّداً جبهه. گفت این خوشحال شد؛ خوشحال شد که باز دوباره فراخوانی کردند؛ آمد و رفت جبهه و بعد هم شهید شد، جسدش را آوردند؛ یعنی این‌جور احساساتی را انسان در بین هم‌میهنان غیر مسلمان ما در کشور مشاهده میکند. خب تلاش کردند. و امیدواریم که نظام اسلامی بتواند به وظایف خودش در این زمینه‌ها عمل کند؛ آنها هم حقیقتاً نسبت به کشور با تعهّد به معنای واقعی کلمه رفتار کنند.  ۱۳۹۳/۱۱/۰۶

. ولادت حضرت عیسی علیه السلام مبارک .

۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۶:۱۱
... یک بسیجی ...

 

می گـوینـد در ســپاه بـخــور و بخـــواب استــــ...

راسـتــــــ می گـوینـد...

گلــوله می خــورنـد

و

آرام می خـوابنــد...

 

بـهـ یــاد شــهید ســـجاد طاهـــرنیـا کهـ هــرگــز فــرزنـدش را نـدیـد....  روحـمـان شــاد

 

به یـاد شــهدای مـدافـع حــرم حضــرتــــ زینـبــــ (س)؛ پاســـداران غیــــور انقـلابــــ اسـلامی

 

اللهــم صـلی عـلی محــمد و آل محــمد و عجــل فـرجهــم

 

+

۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۱
... یک بسیجی ...

محرّم

زیباترین نگارخانه در قلب هستی است
که زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش را شگفت زده کرده است . . .

بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمی دانند که برای ما کربلا  بیش از آنکه یک شهر باشد  یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان.

شهید سید مرتضی آوینی

۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۴
... یک بسیجی ...

سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و مستشاران ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پنجشنبه 16 مهر ماه، حین انجام ماموریت های مستشاری در حومه شهر حلب به دست تروریست های داعشی به شهادت رسید.

سردار شهید همدانی

امام خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی شهادت سردار سرافراز شهید حسین همدانی را تبریک و تسلیت گفتند.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
شهادت سردار سرافراز، شهید حسین همدانی را به خانواده‌ی گرامی و بازماندگان و دوستان و همرزمانش و به مجموعه‌ی پر افتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریک و تسلیت میگویم. این رزمنده‌ی قدیمی و صمیمی و پر تلاش، جوانی پاک و متعبّد خود را در جبهه‌های شرف و کرامت، در دفاع از میهن اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذرانید و مقطع پایانی عمر با برکت و چهره‌ی نورانی خود را در دفاع از حریم اهل‌بیت علیهم‌السلام و در مقابله با اشقیای تکفیری و ضد اسلام سپری کرد، و در همین جبهه‌ی پر افتخار به آرزوی خود یعنی جان دادن در راه خدا و در حال جهاد فی سبیل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهی بر او گوارا باد.
صف استوار آرزومندان این موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ایران اسلامی و در سپاه و همه‌ی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی، صفّی بلند و بنیانی مرصوص است: و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. رحمت خدا بر شهید همدانی و بر همه‌ی مجاهدان راه حق.

 

سیّد علی خامنه‌ای
۱۸ مهر ۱۳۹۴

... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ... . ...

 

همان پرچمی را که با حاج احمد متوسلیان بر گنبد خرمشهر بر افراشتید و همان بیرقی را که شهید دلاور مهدی باکری آن را در کنار دجله و قدمگاه امام حسین(ع) بر زمین زد غیرتمندانه به بارگاه زینب کبری(س) رساندی با خون مطهر تو و همه شهیدان آن بارگاه قدسی عهد می بندیم که همان پرچم را بزودی بر فراز قبه الصخره در بیت المقدس شریف به اهتزاز در خواهیم آورد.

 

سردار سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین

 

 

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۲:۴۴
... یک بسیجی ...

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت میدهم و پسندیده ام خدا را به پروردگاری و اسلام را برای دینداری و محمد(ص) را به پیغمبری و علی(ع) به امامت و حسن(ع) و حسین(ع) علی (ع) و محمد(ع) و جعفر(ع) و موسی(ع) و محمد(ع) و علی(ع) و حسن(ع) و قائم آل محمد مهدی موعود (عج) را امام و پیشوایان بر حق و رهبران اسلام بعد از پیغمبر(ص) از دشمنانش بیزارم و دوستانشان را دوست دارم .

اولین وصیت من به شما راجع به نماز است چیزی را که فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند نماز است پس سعی کنید در حد توانتان نمازهایتان را سر وقت بخوانید و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفیق حضور قلب و خضوع در نماز طلب کنید.
به همه شما وصیت می کنم همه شمائیکه این صفحه را می خوانید قرآن را بیشتر بخوانید بیشتر بشناسید بیشتر عشق بورزید بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.

به دوستان و برادران عزیزم وصیت می کنم کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه(س) ( مقام معظم رهبری ) را که همان ناله غریبانه فاطمه(س) خواهد بود به گوش برسد همان طوری که زمان امام خمینی(ره) گوش به فرمان بودید و در صحنه های انقلاب حاضر و آماده ایثار از جان و مال و زندگی جهت هر چه بارورتر شدن درخت تنومند اسلام ناب که 1400 سال پیش بدست توانای خاتم پیغمبران محمد بن عبدالله(ص) کاشته شده و با خون فاطمه زهرا(س) بین درب و دیوار و عرق خون آلود پیشانی حیدر ، جگر پاره امام حسن(ع) در میان تشت ، بدن پاره پاره و رگ بریده حلقوم ابی عبدالله(ع) و خونهای جاری شده از ابدان شهدای کربلا و کربلای ایران آبیاری شد باشند نگذارید که آن واقعه تکرار شود! حتما می پرسید کدام واقعه ؟ همان واقعه ای که بی بی فاطمه زهرا(س) نیمه دل شب دست به دعا بردارد که اللهم عجل وفاتی همان واقعه ای که علی(ع) از تنهایی با چاه درد دل کند همان واقعه ای که امام حسن مجتبی(ع) را سنگ بزنند و آنقدر مظلوم و غریبش کنند که بعد از مرگش جنازه اش را تیرباران کنند ، همان واقعه ای که امام حسین(ع) فریاد بزند ( هل من ناصر ینصرنی ) فقط پیکرهای بی سر شهدا تکان بخورد همان واقعه ای که امام صادق(ع) بفرمایند : به تعداد انگشتان یک دست یار و یاور واقعی ندارم همان واقعه ای که... و نهایتا همان واقعه ای که امام خمینی(ره) بگویند : من جام زهر نوشیده ام و ناله غریبانه ( اللهم عجل وفاتی ) او فاطمه(س) را به گریه آورد.
شیعه ها مسلمونا ، حزب اللهی ها ، بسیجی ها و ... نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود.
بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد ، باشند چون دشمنان اسلام کمر همت بستند و ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند.
وصیت می کنم مرا در گلزار شهدای ساری دفن کنید و تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده را بر روی صورتم بگذارند و قبل از آنکه مرا در قبر بگذارند مداحی داخل قبرم برود و مصیبت جد غریبم فاطمه زهرا(س) و جد غریبم حسین(ع) را بخواند .

به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس
چون در آن لحظه حسین است که مهمان من است

و از مستمعین گرامی می خواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بریزند تا در ظلمت قبر نوری شود و این را باور کنید که از اعماق قلبم می گویم: من از ظلمت قبر و فشار قبر خیلی می ترسم شما را به حق پنج تن آل عبا تا می توانید برایم دعا کنید و نماز شب اول قبر را برای من بخوانید و زمانی که زیر تابوت مرا گرفتید بسوی آرامگاه می برید تا می توانید مهدی(عج) و فاطمه(س) را صدا بزنید ...

کِی واهمه دارد ز مکافات قیامت     آنکس که بود در صف محشر به پناهت


الحقیر سید مجتبی علمدار

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۴۲
... یک بسیجی ...

بهـ راستی انتــظار چقــدر سختـــ استـــ...

ایـن انتــظار چقـدر زیبــا در کـلام امـام خـامنه ای بیــان شـده استـــ : «چقــدر سختـــ استـــ یکــ خـانـواده‌ای مفقـودالاثـر داشـته باشـد، خـانـواده‌ای که نمی‌داننــد جـوانشــان زنـده استـــ یـا نه، هـر لحــظه‌ای بـرای آنهــا مثــل شبـــ عمـلیاتـــ استـــ ، دائـم در حـال نگـرانی‌انـد آیـا زنـده استـــ ؟ آیـا شــهید شـده ؟ آیـا زنـده خـواهـند مـاند؟ آیـا او را خـواهـند دیــد؟ بـرخی از شــهدا آمـده‌انـد و ای کاش هـمه آنهــا به آغــوش مـــادر بـازگـردند؛  در حـالی که می‌آیــند در رکابـــ حضرتـــ مهـــدی(عج) جهـــان را پـُـر از عــدل کــنند.»

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۹
... یک بسیجی ...

سالن عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی که سر کلاس درس این را برای بچه ها تعریف می کنم، می بینم بچه ها اصلا در مخیله شان نمی گنجد. وقتی که ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم. دکتر گفت: می خواهی خانه بگیرم؟ گفتم: نه؛ خوابگاه خوب است. با لباس عروس از پله های خوابگاه بالا رفتم. یک سوئیت کوچک متاهلی داشتیم. آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانمشان ، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار در همان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم. بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل هسته ای صحبت کردیم.

در آن سوئیت یک صندلی نداشتیم که پشت میز کامپیوتر بنشینیم. کامپیوتر را روی میز کوچکی که قدیم ها زیر چرخ خیاطی می گذاشتند، گذاشته بودیم. پسر دکتر عباسی قرار بود به خانه ما بیاید. دکتر به او گفته بود اگر می آیی، یک صندلی هم برای خودت بیاور. من فقط یک دانه صندلی دارم.

اوایل زندگی خرج ما از طریق پولی که از راه تدریس یا حق تالیف کتاب دکتر و نیز حقوق من که با مدرک لیسانس در دانشگاه امیرکبیر با ماهی 13500 تومان مشغول کار بودم، تامین می شد. در تمام این سال ها خودم را در اوج عزت دیدم. نمی دانم این را چگونه بیان کنم. احساس می کردم خواهرم، برادرم، اقوام و هر کس که به خانه من می آید، خیلی مفتخر شده که به خانه من آمده است.

این مرد من را در زندگی غنی کرده بود. عشقش، محبتش، یگانگیش، خلوصش، نمازهایش برای من ارزش بود. این چیزها برای من ارزش بود و ایشان این چیزها را تام و تمام داشت.

 

به نقل از همسر بزرگوار شهید دانشمند دکتر مجید شهریاری

از کتاب شهید علم

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۲
... یک بسیجی ...

شهید جهاد عماد مغنیهفاطمه(دختر شهید عماد مغنیه) می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است. خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را مامان آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت الحمدالله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند.

خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور. دلم سوخت وقتی دیدمش. مثل بابا شده بود. خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود. جای کبودی و خون مردگی ها. تصاویر شهادت بابا و جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم. باز مادر غیر مستقیم آرام کرد من و مصطفی را وقتی صورت جهاد را بوسید و گفت : ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده. البته هنوز به ارباً اربا نرسیده. باز خجالت آراممان کرد.

برداشت

معبـری بهـ آسـمان :

از ریان ابن شبیب از حضرت رضا علیه السلام در حدیثی آمده است که ایشان به او فرمودند:

ابن شبیب، اگر برای چیزی گریه­ ات گرفت برای حسین بن علی علیه السلام گریه کن چرا که او را سر بریدند ؛ همان­ گونه که گوسفند را ذبح می­ کنند و همراه او هجده نفر از اهل بیتش که در زمین مانندی نداشتند، کشته شدند. و یقیناً آسمان­های هفت­گانه و زمین­ها برای کشته شدنش گریه کردند…

عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ عَنِ الرِّضَا ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ:

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ …

وسائل ‏الشیعة ج : 13 ص: 503

 

لطفاً کلیک رنجه بفرمایید اینجا...

۱۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۰
... یک بسیجی ...

بهاران، از کجاست که روح روییدن و سبز شدن ناگاه در تن خاکِ مرده پدید می آید؟ و از کجاست که روح شکفتن ناگاه از تنِ چوب خشک چندین برگ های سبز و شکوفه های سفید و آبی و زرد و سرخ برمی آورد؟
بهاران رازدار رستاخیز پس از مرگ است و قبرستان ها مزارعی هستند که در آنها بذر مردگان افشانده اند و جسم تا نمیرد، کجا رستاخیز پذیرد؟
این بار انقلاب ربیع و انقلاب صیام به هم برافتاده اند تا آن یکی هسته ی جسم را بشکافد و این یکی هسته ی جان را، و زندگان از بطن مردگان سربرآورند.
با بهاران روزی نو می رسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مرده اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟

و یحی الارضَ بعد مَوتِها... .

 

شهید سید مرتضی آوینی

 

تقدیم به شما

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۶
... یک بسیجی ...

هر انسانی در زندگی، دغدغه‌ای دارد. اصلاً امکان ندارد کسی بدون دغدغه باشد. دغدغه‌ی هر فردی، در واقع موتور محرکه‌ و انگیزه‌ی او برای ادامه‌ی مسیر است. پس اصل دغدغه‌داشتن، امری حتمی و انکارناپذیر است. از میان تمام نگرانی‌ها، بیم‌ها و دغدغه‌های موجود در میان آحاد بشر -که بسته به نوع عقیده و تفکر هر فردی، متفاوت است- دغدغه‌ی حق‌طلبی و حق‌مداری، برترین و مقدس‌ترین آن‌هاست. اینکه یک شخص در سراسر زندگی خود، همّ‌ و غمّش این باشد که «حقیقت» را بجوید و در مسیر و جهت «حق» حرکت کند و «حق» را ملاک و معیار تمام حرکات و جهت‌گیری‌های خود قرار دهد امری بسیار مقدس، مهم و اساسی است.

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۶
... یک بسیجی ...