معـبری بهـ آسـمان

معـبری بهـ آسـمان

چفـیه ام کـو ؟!
چه کسی بـود صـدا زد: هیـهات!!
عشـق مـن کـو؟!
مهـربان مونـس شـب تـا سحـرگاهـم کـو؟!
چفـیه ی شـاهد اشـکم بـه کـجاسـت ؟!
مـن چـرا وا مـاندم؟!
مـاَمن ایـن دل طـوفان زده ی بی سـاحل کـو؟!
ای سحـرگاه!!
تـو را جان شمیم نرگس , چفـیه ی منتظـر صبح کجاست ؟!
تـربت کـرب و بـلا!!
تـو بگـو چفـیه ی سـجاده چـه شـد؟
ای مفـاتیـح !!
بگـو همـدم دیـریـنه ی نجـوایت کـو؟!
آی مـردم , بـه خـدا می مـیرم !!
مـرگ بی چفـیه ! خـدایـا هیـهات!!
چفـیه ام را بـه دلـم باز دهـید .
عهـد مـا , عهـد وفـا بـود و صـفا بـود و ابـد!!
گـرچـه مـن بـد کـردم ولی ای چفـیه!
بـدان بی تـو دلـم می مـیرد!!

****************************

لحظـه هـایـتان لبــریز از نـور هـادی(ع)

****************************

پـــــــروردگـــــــــارا !!!
درود بـــفــرســتــــــ بــَــــر
عــــلـــی بـــن مـــــــحـمّــــــد
حضــــرت امــــامـ علــــی النــقّـــی
امــــــامـ هـــــادی عـــلیـهــ الســــلامـ
جــانـشـــین اوصـــیای پیـــــغمـبـــر
پیــشــــوای اهــــل تقـــــــوی
خلفــــ صــالح امـامـان دیــن
و حجـّـت تمـــام خــلق

معبری به آسمان

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۵ ق.ظ

بگویم سلام یا نه؟؟؟ که سلام سرآغاز خوبی هاست.

اما متاسفانه من نیامدم که بمانم...

بعد از مدتهای مدید به معبری به آسمان سر زدم؛  نردبان من برای دست یافتن به دنیای زیبای عرشیان...

یکی یکی به وبلاگ دوستانم سر زدم؛ داغ دل بی تابم تازه شد و بغضم شکست.

روزگار عجیبی است...

روزگاری آنقدر با وبلاگم عجین بودم که حتی می توانستم حدس بزنم کدام یکی از دوستان،در وبلاگش پست گذاشته است.

اما...

چقدر عوض شده ام ، چقدر درگیر زندگی شدم که در طول یک سال حتی یکبار هم نشد به وبلاگم سر بزنم

دلم زنگار گرفته انگار... این را از توفیقاتی که از من سلب شده می فهمم.. زیاراتی که قبلترها نصیبم میشد... و حالا نیست...باید یک خانه تکانی اساسی در قلبم انجام دهم...

بارها تصمیم گرفتم قبل از اینکه معبری به آسمان، بی من رها شود و کنج طاقچه خاطراتم خاک بخورد تابلوی «اینجا تعطیل است» را نصب کنم ؛ اما دلم رضا نداد...اما انگار آن روز تلخ فرا رسیده...

چقدر دلم می خواهد به آن روزها برگردم؛ به روزهایی بی دغدغه های عجیب امروز، به روزهایی که ست بودن رنگ روسری با ساق دستم مرا درگیر می کرد.

راستی چرا احساس خستگی ام تمام نمی شود..

دعایم کنید تا از این دوگانگی هولناک خارج شوم...

...

خدا جانم

خدای مهربانم دستهای ناتوانم را به سمت تو درازمی کنم؛ میدانم که حواست به بنده ی خطارکارت هست...

قبلتر ها چشمان شهید ابراهیم هادی از درون عکسی که به دیوار اتاق دخترم آویزان است با من حرفهای بی شمار داشت...

اما این روزها انگار او هم از دست من دلخور است...

دوستانی که لطف می کنند و به معبری به آسمان سر می زنند

اینجا تا اطلاع ثانوی تعطیل است اما در پیامرسان تلگرام @gil-lakoo با مجله گیلاکو در خدمتتان خواهم بود.

شاید خدا توفیق داد و با قوای مجدد به معبری به آسمان برگشتم.

دعا می کنم حسینی بمانیم و حسینی بمیریم... در این ایام حزن و اندوه آل طه ...یک بسیجی... را از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید.

التماس دعا

نظرات  (۳)

۲۲ مهر ۹۸ ، ۰۸:۴۹ عباس زاده

سلام

لبخند بزن بسیجی

شهید همت میگفت حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند

طبیعیه حتی اگه نمیرسید زیاد بیاید کم بیاید اینجا

این آمدنه شما رو توی اون مسیری که بودید ثابت قدم میکنه با اون عهدهایی که بستید

عاقبتتون بخیر بحق حضرت ابوتراب

پاسخ:
سلام
حرفهای شما تکان دهنده بود
انشاالله در آینده ای نزدیک  با تمام قوا برمی گردم.
یاعلی
۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۱:۳۳ سربازِ روزِ نهم

ان شاالله همیشه معبری باز به آسمان داشته باشید

پاسخ:
ان شاء الله
۲۶ مهر ۹۸ ، ۰۷:۵۷ احمد کریمی

سلام و درود

طبیعتاً سنگرها عوض می کشوند، اما سربازها همیشه سربازند و وفادار ...

سرباز لایقی برای امام زمان باشید ان شاءالله ...

پاسخ:
سلام
با دعای خیر شما
انشاالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی