معـبری بهـ آسـمان

معـبری بهـ آسـمان

چفـیه ام کـو ؟!
چه کسی بـود صـدا زد: هیـهات!!
عشـق مـن کـو؟!
مهـربان مونـس شـب تـا سحـرگاهـم کـو؟!
چفـیه ی شـاهد اشـکم بـه کـجاسـت ؟!
مـن چـرا وا مـاندم؟!
مـاَمن ایـن دل طـوفان زده ی بی سـاحل کـو؟!
ای سحـرگاه!!
تـو را جان شمیم نرگس , چفـیه ی منتظـر صبح کجاست ؟!
تـربت کـرب و بـلا!!
تـو بگـو چفـیه ی سـجاده چـه شـد؟
ای مفـاتیـح !!
بگـو همـدم دیـریـنه ی نجـوایت کـو؟!
آی مـردم , بـه خـدا می مـیرم !!
مـرگ بی چفـیه ! خـدایـا هیـهات!!
چفـیه ام را بـه دلـم باز دهـید .
عهـد مـا , عهـد وفـا بـود و صـفا بـود و ابـد!!
گـرچـه مـن بـد کـردم ولی ای چفـیه!
بـدان بی تـو دلـم می مـیرد!!

****************************

لحظـه هـایـتان لبــریز از نـور هـادی(ع)

****************************

پـــــــروردگـــــــــارا !!!
درود بـــفــرســتــــــ بــَــــر
عــــلـــی بـــن مـــــــحـمّــــــد
حضــــرت امــــامـ علــــی النــقّـــی
امــــــامـ هـــــادی عـــلیـهــ الســــلامـ
جــانـشـــین اوصـــیای پیـــــغمـبـــر
پیــشــــوای اهــــل تقـــــــوی
خلفــــ صــالح امـامـان دیــن
و حجـّـت تمـــام خــلق

۲۱ مطلب با موضوع «خدا» ثبت شده است

معبری به آسمانبوعلی سینا، این فیلسوف بزرگ اسلامی، در پرتو اسلام یک سلسله مسائلی را طرح کرده است که قبل از او هیچ فیلسوف، یونانی و غیر یونانی، طرح نکرده است از جمله ... می گوید ... برای زندگی اجتماعی ضرورت دارد که بشر خدای خودش را بشناسد و پس از شناسایی متوجه بشود که از جانب آن خدا قانون عادلانه ای برای زندگی بشر وجود دارد و باز واجب و لازم است، عبادت وجود داشت باشد، عبادت هم تکرار بشود تا همیشه انسان یادش باشد که بنده است و خدایی دارد. وقتی که این تذّکر و تلقین در روحش وجود داشت جلوی معصیت و گناهِ او را می گیرد، می خواهد ظلم کند، نماز می آید جلوی چشمش مجسم می شود، می گوید تو که اعلام عبودیّت کردی، تو که گفتی من رها نیستم، (پس چرا می خواهی ظلم کنی؟!) ...

به این جهت عبادت واجب شده است تا در روح انسان چنین نیرویی پیدا بشود که در اثر این نیرو که تجدید عهد با ایمان است دائماً ایمانش تجدید بشود و این ایمان مانع گناه کردن بشود.

 [ مرتضی مطهری ، آزادی معنوی ، تهران ، صدرا ، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 67 و 68 ]

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۷ ، ۱۰:۵۸
... یک بسیجی ...

امام خمینی ای عـزیـز! ... بـدان کـه اگـر قـدمی در راه سـعادت زدی و اقـدامی نمـودی، و بـا حـق -تعالی مَجدُه- از سـر آشـتی بیـرون آمـدی و عـذر مـاسَـبق خواسـتی، درهـائی از سـعادت بـه رویـت بـاز شـود، و از عالـم غـیب از تـو دستگـیریهـا شـود و حجابـهای طبیـعت، یک‌یک، پـاره شـود ... و درهـای رحـمت حـق تعـالی بـه رویـت بـاز شـود، ... و کم‌کم محـبت حـقۤ در قلـبت جلـوه کـند و محبتهـای دیگـر را بسـوزاند، و اگـر خـدای -تبارک و تعـالی- در تـو اخـلاص و صِـدق دیـد، تـو را بـه سـلوک حقیـقی راهنمـائی کـند و کم‌کم چشـمت را از عالـم کـور کـند و بـه خـود روشـن فـرماید، و دلـت را از غـیر خـودش وارسـته و بـه خـودش پیوسـته کـند. ... بارالـها! مـا بـه امـانت تـو خیـانت کـردیم، و فطـرت‌الله را به تصـرّف شـیطان پلـید دادیـم، و از فطـرت الهـیّه محـجوب شـدیم؛ و ترسـم کـه کم‌کم، بـا ایـن سـیر طبیـعی و سـلوک شـیطانی، از فطـرت الـهی یکسـره بیـرون آئیـم، و خـانه را یک جـا بـه تصـرّف شـیطان و جنـود آن و جهـل و جنـود آن دهیـم.

پـروردگـارا ! تـو خـود از مـا دستگـیری کن! مـا طاقت مقـاومت نداریـم، مگـر لطف تـو دسـتی گـیرد " إنَّکَ ذوالفَضل ِ العَظیم.”

[شرح حدیث «جنود عقل و جهل»، امام خمینی(ره)، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صص86-84]

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۵۹
... یک بسیجی ...

 

فرازی از مناجات شهید دکتر چمران با خدا...

" خــدایا به آســمان بلنــدت سـوگند، به عشـق سـوگند، به شـهـادت سـوگند، به علـی(علیه السلام) سـوگند، به حسـین(علیه السلام) سـوگند، به روح سـوگند، به بی نهــایت سـوگند، به نــور سـوگند، به دریــای وســیع سـوگند، به امــواج روح افــزا سـوگند، به کوهــهای ســر به فـلک کشــیده سـوگند، به شــیپـور جنــگ سـوگند، به سـوز دل عاشــقان سـوگند، به فـداییــان از جــان گذشــته سـوگند، به درد دل زجـرکشـیده گان سـوگند، به اشـک یتیــمان سـوگند، به آه جانســوز بیــوه زنـان سـوگند، به تنهــایی مــردان بلــند سـوگند که مـن عاشــق زیبائیــم.

چه زیبـاست همــدرد علی(علیه السلام) شـدن، زجـر کشـیدن، از طــرف پسـت تــرین جنایتــکاران تهـمت شـنیدن، از طـرف کیـنه تــوزان بی انصـاف نفــرین شـنیدن، چه زیبـاست در کــنار نخلــستان های بلــند در نیــمه های شـب، ســینه داغــدار را گشــودن و خـروشــیدن و بـا سـتارگان زیبــای آســمان سـخن گفــتن، چه زیبــاست که در این مـوهـبت بــزرگ الــهی که نامــش غــم و درد اســت، شــیعه تمــام عیـــار علی(علیه السلام) شــدن."

 

ــــــــــــــــــــــپاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روز قدس که همجوار شب قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیا شود و مبدأ بیداری و هشیاری آنها باشد. امام خمینی(ره)

وعده دیدار ما راهپیمایی روز جهانی قدس...

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۴
... یک بسیجی ...

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:

وقتی که این آیه بر پیامبر نازل شد:" والذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب الا الله ولم یصروا علی ما فعلوا وهم یعلمون"(135/آل عمران) (1)

ابلیس(پدر شیطانها) سخت ناراحت گردید. بالای کوهی در مکه به نام "ثور" رفت و آژیر خطرش بلند شد و همه یارانش را به تشکیل انجمن خود دعوت نمود. همه ی بچه شیطانها جمع شدند. ابلیس، نزول آیات فوق را به اطلاع آنان رساند و اظهار نگرانی کرد واز آنها کمک خواست.

یکی از یاران او گفت:

من با دعوت نمودن انسانها از این گناه به آن گناه، اثر این آیه را خنثی می کنم.

ابلیس سخن او را نپذیرفت. دیگری پیشنهادی شبیه به اولی کرد ولی باز مورد پذیرش ابلیس قرار نگرفت.

تا اینکه از میان شیطانها، شیطان کهنه کاری به نام "وسواس خناس" گفت:

پیشنهاد من این است که فرزندان آدم را با وعده ها و آرزوهای طولانی آلوده به گناه می کنم (و می گویم که الان برای توبه کردن زود است و فرصت توبه بسیار است) وقتی که مرتکب گناه شدند خدا را فراموش کرده و بازگشت به سوی خدا (=توبه) از خاطر آنان محو می گردد.

ابلیس گفت:

مرحبا! راه همین است. سپس این ماموریت را تا پایان دنیا به او سپرد.(2)

وسواس الخناس

------- پی نوشت --------------------

1- آل عمران/135،(و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند به یاد خدا می افتندو برای گناهان خود طلب امرزش می کنند- و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- وبر گناه اسرار نمی ورزند با اینکه می دانند.

2- ر.ک: داستانهای صاحبلان، 1/151-150ف به نقل از امالی صدوق، وسائل الشیعه11/353، باب 85، ج7.

 

منبع:محمدی، محمد حسین، هزار و یک حکایت قرآنی، صص741-740.

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۲
... یک بسیجی ...

امـام خـامنـه ای (مـدظلـه العـالی)

 

مـاه رمضـان در هـر سـال، قطـعهای از بهـشت اسـت که خــدا در جهنّـم سـوزان دنیـای مـادّی مـا آن را وارد می کند و به مـا فرصت می دهـد که خـودمـان را بـر سـر ایـن سـفرۀ الـهی در این مـاه، وارد بهـشت کنـیم.

بعضی همـان سی روز را وارد بهـشت می شـوند.

بعضی به بـرکت آن سی روز، هـمۀ سـال را و بعضی همـۀ عمــر را.

بعضی هـم از کـنار آن، غافـل عبـور می کنند که مـایۀ تأسّـف و خسـران است.

حالا برای خودشـان که هیـچ، هـر کس که ببیند ایـن مـوجـود انسـانی، با ایـن هـمه استـعداد و تـوانایىِ عـروج و تـکامل، از چنـین سـفرۀ با عظـمتی اسـتفاده نکند، حـق دارد که متأسّـف شـود.

ایـن، مـاه رمضـان اسـت. مـاه ضیافـت اللَّه اسـت. مـاه لیـلةالقـدر اسـت.

1372/11/17

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۷
... یک بسیجی ...

رسـول اکـرم - صلی الله علیه و آله - در یکی از مسافرتـها با اصـحابش در سرزمینی خـالی و بی علف فـرود آمـدند، به هیـزم و آتـش احتیـاج داشتند، فـرمـود: " هیـزم جمـع کنـید " عـرض کـردند: " یـا رسـول‏ الله ببینید، ایـن‏ سـرزمین چقـدر خـالی است، هیـزمی‏ دیـده نمی‏ شـود " فـرمـود: " در عیـن حـال‏ هـرکس هـر انـدازه می‏ تـوانـد جمـع کـند " .  اصحـاب روانـۀ صحـرا شـدند، با دقـت بـه روی زمـین نـگاه می‏ کـردند و اگـر شـاخۀ کوچکی می‏ دیـدند بـرمی داشـتند .

هـرکس هـر انـدازه توانست ذرّه ذرّه جمع کـرد و با خـود آورد . همینـکه همۀ افـراد هـر چه جمـع کـرده بـودند روی هم ریخـتند، مقـدار زیادی هیـزم جمـع شـد . در ایـن وقـت رسـول اکرم فـرمود :

" گنـاهـان کوچـک هـم مثـل همین هیزمهـای‏ کوچـک است، ابتـدا به نظـر نمی‏ آیـد، ولی هـر چیزی جویـنده و تعـقیب کننده‏ ای‏ دارد، همـانـطور که شـما جُسـتید و تعقـیب کـردید ایـن قـدر هیـزم جمـع شـد، گنـاهـان شـما هـم جمـع و احصـا می‏ شـود و یک روز می‏ بینید از همـان گنـاهـان خُـرد که به چشـم نمی‏ آمـد، انبـوه عظیـمی جمـع شـده است. "

وسائل ، جلد 2 ، صفحه . 462

 کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ

عجـب دارم از کسی کـه از خـانۀ مـرگ می تـرسد و از گـناه بـاز نمی ایسـتد. "امـام علی علـیه السـلام "

۱۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۵
... یک بسیجی ...

نماز این رزمندگان مخلص خدا کجا و نماز من ،یک بنده ی نافرمان کجا؟؟؟

نمـازهایمـان اگـر "نمـاز" بـود که موقع سفر ذوق نمی کردیـم از شکسته شدنـش...
نمـازهایمـان اگـر نمـاز بـود که رکعت آخـرش اینقـدر کیـف نـداشت..!
نمـازهایمـان اگـر نمـاز بـود که تبـدیل نمی شد به ماشـین حساب..!
نـه
نمـازهایمـان نمـاز نیست...
اگـر نمـاز بـود، یک کارواش قوی می شد و با فشـار می شست از دلمـان؛ همه ی سـیاهی هـا را ، لکّـه هـا را ، زشـتی هـا را...
اگـر نمـاز بـود، می شـد کیمـیا و مس وجـودمـان را تبـدیل به طلا می کـرد...
اگـر نمـازمـان نمـاز بـود، می شد پـُل ، می شد پناهـگاه ، می شـد دارو ، می شـد درمـان ، می شـد میعـادگاه...
 

خـدایـا تـو که درهـای آسمـانت را سخاوتـمندانه بـاز کـرده ای
مـن از تـو فقـط یک چیـز می خواهـم
بـر مـن منـت بگـذار و کاری کـن نمـازهـایم "نمــاز" شـود
فقـط همـین.

۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۰۰
... یک بسیجی ...
عید قربان

خـدایـا ...

تـو قصـد نداشـتی اسـماعیل قـربانی شـود؛ بلـکه او را بهـانه کـردی تا ابـراهـیم را بـه خـود نزدیـک‏تر کـنی.

تـو می‏ خـواستی ابـراهـیم، هـمۀ تعـلقـات خویـش را قـربانی کـند تـا خلـیل اللّه‏ شـود.

و ابـراهـیم علیـه‏ الـسلام، خـود را از هـر چـه غـیر تـو، جـدا کـرد تـا بـه تـو بپیـوندد.

ای خـدای ابـراهـیم؛

مـن هـم قـربانی آورده‏ ام؛ می‏ خـواهـم تمـام بدی هایـم را قـربانی کـنم.

هـوی و هـوس، تـوان عـروج را از مـن ربـوده اسـت، می‏ خـواهـم هـوی و هـوس را ذبـح کـنم و بـا بال‏ـهای ایمـانـم بـه سـوی تـو پـرواز کـنم. می‏ خـواهـم از مـرداب گمـراهی بـه درآیـم تـا در دریـای بی‏ـکـران محـبـتت، غـرق شـوم.

تـو را بـه خـودت سـوگـند مـرا دریـاب و بپـذیـر...

فهیمه موحدی

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۰
... یک بسیجی ...

* عزیزم... شیرین من... آهای تو که چشمداشتی نداری. تو که با دستهای مهربانت می بخشی، و بعد انگار شرمنده می شوی و سرت را زیر می اندازی که نگاه ممنونم به نگاه کریمت گره نخورد...خداحافظ ماه رمضان

* اگر تمام عمرم به عاشقی با تو می گذشت، و بعد بی آن که نگاهم کنی، با ذلت و خواری روانه ی شعله های دوزخم می کردی، حقم بود. از تو که طلبی ندارم... و حالا که لحظه هایم همه در بازیگوشی و -پناه بر خودت- در دهن کجی به تو گذشت، جای این که بی آبرویم کنی، هر رمضان، هر رمضان، درهای محبتت را باز می کنی، و من که پشت می کنم، خودت میدوی و به آغوشم می کشی و در گوشم زمزمه می کنی "کجا؟"... خدا... خدا... عزیزم... من تحمل این همه بخشش را ندارم... من این همه آقایی را نمی فهمم...

* رمضان خودت را، از قله های عزتت فرو فرستادی و در سرزمین های پست دلهای ما برافراشتی و فتح مان کردی. رمضان تو، زیر پرچم ستایشت جمعمان کرد. هم صحبت نیکوی لحظه های ضعف و افتادگی ما شد. هر گوشه ی دلمان را با آرزویی به لحظه ای شب و روزش گره زدیم. و حالا وقت خداحافظی ست...

* خدا... اُنس گرفته بود دلهای ما... شیرین بود ماهی که هر وقت صدایت می کردیم جواب تو را می شنیدیم... خدا... خدا جان... خداحافظی از رمضان تو سخت است. دلهای ما بدجوری گرفته. من یکی که یاد شب های تاریک دوری و روزهای سخت روزمرگی می افتم وحشت می کنم...

* هق هق ما بلند شد... انگار رمضان تو سر ترحم با دل های  نازک ما ندارد... می دویم دنبال رمضان... نفس نفس می زنیم و بریده بریده ناله می کنیم... خدا حافظ... خدا حافظ تو، رمضان خوب خدا... خدا حافظ قشنگ ترین ماه ها... آب به ما بیابان زده ها نرسیده، ببخشید، پشت سرت اشک می ریزم، و از همین حالا لحظه شماری، به خدا لحظه شماری می کنم تا برگردی... خدا حافظ رمضان عزیزم...

* آرزوها در شب های تو، خیلی خیلی دست یافتنی بود. بوی خوش کارهای نیک در کوچه کوچه ی روزهای تو در پرواز بود. اما دیگر خدا حافظ... دست های ما کوتاهی کرد، در دل های ما ولی، تو عزیز بودی. دست هایت را به رسم خداحافظی تکان می دهی، در دل های ما ولی، زلزله و طوفان می کنی. اما باشد... خدا حافظ...

* تو می روی و هنوز نرفته، صدای خنده های طمع آلود شیطان روی شیشه ی دلم ناخن می کشد... تو می روی و هنوز نرفته، هیاهوی دنیا و دنیا و دنیا، پشت دیوارهایی که تو بنا کردی به شقیقه هایم مشت می کوبد... چطور وحشت نکنم رمضان... من بی تو می ترسم... من بی تو خیلی تنها هستم...

* خدا... خدایا... رمضان را نگاه می دارم... کاری می کنم که هیچ کدام از همسایه ها نفهمند رمضان از این خانه رفته است... با اشک و ضجه و الحاح و التماس دلم را آباد نگه می دارم... خدا... من که از رمضان جز تو را نمی خواهم... بیا و کاری کن، زود زود که برگشت، از همینجا -و بالاتر از اینجا- باز سوی تو بدویم... خدایا نگهم دار...

* خدا... خدایا غلط کردم به رمضان تو بی حرمتی کردم... خدایا مهمان عزیز تو می رود و می ترسم شکایتی از من نزد تو بیاورد... خدایا... اسم ما را بین آن هایی بنویس که حرمت رمضان را نگاه داشتند... آن ها که حق رمضان را رعایت کردند... آن ها که، -ای وای- آن ها که در رمضان گناه نکردند... آن ها که رمضان را مدام در سرای تو بودند... و به ما بیشتر بده... خدا... از تو که کم نمی شود خدا...

* خدا... به بدبختی ما نگاه کن دل های ما آرام کن... خدا به حرمت نگاه محمد(ص) -فدای نام مهربانش-... خدا یا تو که حواست به بی تابی ما بود... تو که قدم های رمضان را پشت شربت عید فطر و بوی اسفند گذاشتی... نگرانی هایمان را هم برطرف کن... گناهان ما را ببخش... ما را از بدی هایمان خارج کن... ما را از خوشبخت های این مـاه بنویس...

* خدا ممنونم...

برداشتی از سایت روضه نیوز

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۰
... یک بسیجی ...

حضرت موسی در کوه طور در مناجات خود عرض کرد:مناجات. خدا . معبری به آسمان
یا اله العالمین (ای خدای جهانیان)

جواب آمد : لبیـک (یعنی ندای تو را پذیرفتم)

سپس عرض ‍ کرد:
یا اله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان)

جواب شنید : لبیـک،

سپس ‍ عرض کرد: یا اله العاصمین (ای خدای گنهکاران)،

این دفعه سه بار شنید:
لبیـک ، لبیـک ؛ لبیـک.

موسی عرض کرد: حکمتـش چیست که این دفـعه سه بار شنیـدم که فـرمودی لبیـک؟

به او خطاب شد:

عـارفان به معـرفت خـود ، نیکـوکاران به کار نیـک خـود ،  مطیـعان به اطاعـت خـود  اعتماد دارند ، ولی گنهـکاران ، جـز به فضل من ، پـناهی نـدارند ، اگـر از درگاه من ناامـید گـردند ، به درگاه چه کسی پـناه ببـرند...؟

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۳
... یک بسیجی ...
 

  ***روز اول گـذشـت و نـرفـتی...

روز دوم هـم هـنوز می توانـستی بــروی امـا نـرفتی و مـاندی...
روز سـوم دیگـر رفتـنت دسـت خـودت نیـست! بایـد بـمانی!
واجـب اسـت که بـمانی...
تا امـروز خـودت می خـواستی که بمـانی ولی امـروز صـاحب خـانه می خواهد که بـمانی
روز سـوم روز “ نمـک گــیرها ”ست...

***  چـه زیبــاست ایـن بنــدها و مـحدودیـت ها و چـه آزاد اسـت معــتکف !

آزادی معــتکف در عـین مـحدودیـت ها و محــرومـیت هـاست...
آزادی ای که حـتی تــو را اذن خــروج از “حـریـم امـن” هــم نمی دهد !...
بــرای آزادی بایـد محدود شد ...  “ حُــرّ ” اگــر خـود را مـحدود شـیعه گی حسین (ع) نمی کرد ؛ “ حُــرّ ” نمی شـد !

***  آخــرین نفــرها می رونـد و کـم کـم مهـمانی تـمام می شـود...

چشـمانـش خـونین اسـت به رنـگ بیــرق ابا عبـدالله ...!
و دلــش تکه تکه و مــجروح تر از مَـشکِ اباالـــفضل الــعباس !...
نـگاهی بـه گـنبد می کـند و بغــض آلــوده می گـوید :
هـوایِ ” دل جامـانـده ها ” را هـم داشـته باش !
و می رود...

التــماس دعــای خــیر

... ... ... ... ... ... ... ... ... ...

آسـمان نوشـت:


مـیلاد فـرخـنده ی امـام عـلی عـلیه السـلام را تـبریـک عـرض می کـنم...

پیـشـانی حاجـی شهــر پیـنه بســته ، دســتان پـدرم نـیز همـین طــور! بزرگــتر که شـدم تـازه فهـمیدم ، پـدرم با دسـتانش نـماز می خـوانـد... پــدرهــای مــهــربان روزتــان مــبـارک....

۲۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۳۰
... یک بسیجی ...

آقـا پســر! وقــتی تـو ؛ تـوی کـوچـه دنــبال بـازی هـات بـودی، مـن " که دخــتر هســتم" بـه حـضــور خــداونـد رســیده ام…!

 

دخــتر ‏همــین کـه از نـه سالـگی گـذشت و وارد دهـمـین سـال زنـدگی‎ ‎شـد، خـــدا او را بـه حـضــور می‏ پـذیــرد و بـا او ‏سـخـن می‏ گــویـد، روزه را بــر او واجــب می‏ کـــند و مـــناجــات‌های او را بـه عــنـوان دســتور مسـتـحب شــرعی ‏گــوش می‏ دهــد.

وقـــتی کـه هــنـوز پســـر بـه عنــوان یـک نـوجــوان مشــغول بـازی اســت، دخــتر مشـغـول راز و نـیـاز ‏و نـمــاز اســت.

شش سـال زمیــنه ‏ســازی کــردن و از دوران نـوجــوانی او را به حضــور پذیــرفـتن ،

نـمــاز را کـه ‏عــمـــود دیــن اســت بــر او واجـــب کــردن،

روزه را که ســپـر دیـــن اســت و حــج را کـه وفـد الی ‏الله اســت و ‏مـهمــانـان در آن ســفـر به ضیــافتــگاه خــداونـد می رونــد بـــر دخــتـر واجــب کـــردن،…..

اگـــر کـسی بـه جـــایی بــرســد کـه ذکــر خـــدا گــویـد و در ســـایه ایـن ذکــر بـه یــاد خــــدا و خـــدا هـــم بـه یـاد او ‏باشــد، شــرافـتی نصیــب او شــده اسـت و زن شش ســال قـبل از مـــرد به ایـن شــرافـت می‌رســد.

 

برگرفته از سخنان استاد جوادی آملی

برداشت از حجاب برتر

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۱۴
... یک بسیجی ...