تو را هست ؟؟؟
چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۱۷ ق.ظ
خلق جملگی در عرفات دست دعا برداشته بودند و حاجت می طلبیدند . اما جوانی خاموش بود . شخصی بر او رفت و گفت:
ای جوان! زمان اجابت است. مکان مکرم است و زمانی معظم . چرا دعایی نمی کنی و حاجتی نمی طلبی و دستی بر نمی داری؟
گفت: ای عزیز! چه کنم که" زبان " آلوده است از غیبت و تهمت و دروغ و "دست " گشاده بر معصیت . دست و زبانی ندارم که شایسته ی آن باشد که حاجتی طلبم یا به دعایی بردارم. مرا روی خواست و طلب کردن و گفتن نیست . اگر تو را هست بگو و بخواه .
منبع: کتاب ناودان طلا
و هنوز مهلت دو رکعت نماز داشته باشم که از خدا مغفرت طلبم
مرا اندوهگین نخواهد ساخت.
"حکمتی از نهج البلاغه"