معـبری بهـ آسـمان

معـبری بهـ آسـمان

چفـیه ام کـو ؟!
چه کسی بـود صـدا زد: هیـهات!!
عشـق مـن کـو؟!
مهـربان مونـس شـب تـا سحـرگاهـم کـو؟!
چفـیه ی شـاهد اشـکم بـه کـجاسـت ؟!
مـن چـرا وا مـاندم؟!
مـاَمن ایـن دل طـوفان زده ی بی سـاحل کـو؟!
ای سحـرگاه!!
تـو را جان شمیم نرگس , چفـیه ی منتظـر صبح کجاست ؟!
تـربت کـرب و بـلا!!
تـو بگـو چفـیه ی سـجاده چـه شـد؟
ای مفـاتیـح !!
بگـو همـدم دیـریـنه ی نجـوایت کـو؟!
آی مـردم , بـه خـدا می مـیرم !!
مـرگ بی چفـیه ! خـدایـا هیـهات!!
چفـیه ام را بـه دلـم باز دهـید .
عهـد مـا , عهـد وفـا بـود و صـفا بـود و ابـد!!
گـرچـه مـن بـد کـردم ولی ای چفـیه!
بـدان بی تـو دلـم می مـیرد!!

****************************

لحظـه هـایـتان لبــریز از نـور هـادی(ع)

****************************

پـــــــروردگـــــــــارا !!!
درود بـــفــرســتــــــ بــَــــر
عــــلـــی بـــن مـــــــحـمّــــــد
حضــــرت امــــامـ علــــی النــقّـــی
امــــــامـ هـــــادی عـــلیـهــ الســــلامـ
جــانـشـــین اوصـــیای پیـــــغمـبـــر
پیــشــــوای اهــــل تقـــــــوی
خلفــــ صــالح امـامـان دیــن
و حجـّـت تمـــام خــلق

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

 

یه بنــده خـدایی ازم پـرسـید ؛ حسینی ما که فارســیم ، چــرا  باید نمــاز رو به زبان عــربی بـخونیــم؟

کلـی در مـورد فصـاحت و بـلاغت زبـان عـربی بـراش گفـتم که زبان واحـد مسلمــوناست و قـرآن به ایـن زبان نـازل شـده و ... و ... و ...

 

از مـا گفتن و از جـناب نشـنیدن... آخـرش هم گـفت من که گـوشم بـدهــکار این حــرفا نیــست ؛ من نمــازمـو فــارسی می خــونم...

 

در جــوابش گفــتم :

شــما بندگیــتو ثابـت کـن و نمـــازتـو به وقتــش بخــون ؛ مطمــئن باش وقـتی باهـاش عجــین شـدی ، وقـتی سـرت رفـت و نمــازت نـرفت ، اونـوقـته کـه می آی به مـن می گی لـذتی کـه تـو نمـــاز خـونـدنبا صــوت و لحــن عــربی احـساس کـردی با هیــچ زبـونی حس نمی کــنی... چــرا ؟ چـون مطمــئنی این کلــمات منتـخب خداســت... می دونی دونـه به دونـه ی کلــماتی که به طــرز اعجــازآمــیزی کـنار هــم قـــرار گــرفتن کــلام خــداســت.

پــروردگار بــزرگی که می دونســته بایــد چه زبـانی رو بـــرای صـحبـت انتــخاب کـنه...

 

نــگام کــرد بـدون حـــرف...

 

مطمئـــنم کـه دلـــش لـــرزیده...

 

 


آســمان نوشـت:

خــدایا مـــا رو در جــمع " ســهل انـــگاران به نـــماز " قــــرار نــــده... الـــهی آمــــین

 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۱۴
... یک بسیجی ...
شب کریسمس بود و هوا ، سرد و برفی. پسرک ، در حالیکه پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد ، صورتش را به شیشه سرد فروشگاه چسبانده بود و به داخل نگاه می‌کرد . در نگاهش چیزی موج می‌زد ، انگار که با نگاهش ، نداشته‌هایش را از خدا طلب می‌کرد ، انگار با چشم‌هاش آرزو می‌کرد . خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت ، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت سپس به داخل فروشگاه رفت . چند دقیقه بعد ، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.
خانم گفت: « آهای ، آقا پسر ! »
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت . چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم ؛ کفش‌ها را به ‌او داد.
پسرک با چشم‌هایی خوشحال و صدایی لرزان پرسید : « شما خدا هستید ؟ »
خانم گفت: « نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم! »
پسر گفت: « آهان ، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید ! »
برداشت از سایت یکی بود
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۳
... یک بسیجی ...
آرایش کردن در چنین محفلی را از دست ندهیم. ما در بهترین حالت عادت کردیم که برای شرکت در مجالس و مهمانی ها و به خاطر موجه بودن و شیک بودن، آرایش کنیم و طلا و ادوات متعلق به آن را از صندوقچه در آورده و با حس پرستیژ  و زیبایی تمام در این محافل شرکت کنیم.
از آن جا که در حال حاضر  بخش بزرگی از مفاهیم در زندگی روزمره ما دستخوش تغییر و دگرگونی شده اند ، آنجایی که باید عملی را انجام دهیم به هزار بهانه مثل عدم فرصت و زمان کافی و حوصله از انجام آن شانه خالی کرده و مواردی را که ترک آن توصیه شده و یا برای انجام آن شرایط خاصی وضع شده است را با هزاران توجیه به هر نحو ممکن انجام می دهیم.

اکثر ما فراموش کردیم که آراستگی و زیبایی هایمان در برابر پروردگار هم به هنگام عبادت ضرورت دارد و با تاکید بسیار مورد توجه قرار گرفته است. کاری که این روزها متاسفانه به نحو عکس انجام داده و در نهایت آشفتگی، بدون توجه به وجنات ظاهریمان به نماز ایستاده و به راحتی از این عمل مستحب و پسندیده می‌گذریم. و با روی هم گذاشتن چشمانمان با آرایش خیابانی به جای اینکه به دنبال جلب رضایت خالق باشیم به دنبال جلب توجه و نظر مخلوق هستیم.

در باب ضرورت و استحباب زینت و آرایش در محفل عبادت در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که ایشان بیان فرمودند که: شایسته نیست زن بدون زینت مثل گردنبند نماز بخواند یا دست او بی خضاب و حنا باشد(آراستگی عرف آن زمان). در توصیف این دستور دینی گفتندکه مکروه است که زن در حال نماز از زینت خالی باشد و منظور از زینت تنها طلا نیست بلکه زینت عرفی است و می تواند شامل خیلی موارد مثل لباس و چادر و خیلی چیزهای دیگر شود.پس آرایش کردن در چنین محفلی را از دست ندهیم.

وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۳۵- ج ۴ ص۴۶۰

کاری از گروه سبک زندگی با حجاب

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۴۷
... یک بسیجی ...

رو کرد به ما و با آوای ملکوتی وحی فرمود: یا ایها الذین آمَنوا!

دستپاچه گفتیم: بله!

فرمود: آمِنوا.[1]

چشم‌های زمینی‌مان گرد شد: ما که ایمان داریم!

فرمود: و لَمّا یَدخُلِ الایمانُ فی قلوبِکُم.[2]

گفتیم: دل‌های ما؟! لبریز از عشق و ایمان است! نمازهایمان را که دیده‌ای؟!

فرمود: هما‌ن‌ها که وقتی می‌خوانید، گویی صدها خدا دارید؟ همان‌ها که جز لفظی و خم و راست شدنی، چیزی از آن نمی‌دانید و بهره‌ای برای جان‌هایتان برنمی‌گیرید؟

در ادامه مطلب می خوانیم ...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۶
... یک بسیجی ...

روزی مردی از خدا  دو چیز درخواست نمود :یک گل و یک پروانه . اما چیزی که خدا در عوض به او بخشید یک کاکتوس بود و یک کرم.

مرد غمگین شد.او نمی توانست درک کند که چرا درخواستش به درستی اجابت نشده است .با خود اندیشید:

خب خدا بندگان زیادی دارد که باید به همه آنها توجه کند و مراقبشان باشد... و تصمیم گرفت دیگر در این باره سوالی نپرسد.

بعد از مدتی ؛ مرد تصمیم گرفت به سراغ همان چیزهایی برود که از خدا خواسته بود و حالا به کلی فراموششان کرده بود. در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پر خار گلی بسیار زیبا روییده و آن کرم زشت به پروانه ای زیبا تبدیل شده است.

 

خدا همیشه کارها را به بهترین نحو انجام می دهد. راه خدا همواره بهترین راه است. اگرچه به نظر ما غلط بیاید. اگر از خدا چیزی خواستید و چیز دیگری دریافت کردید؛ به او اعتماد کنید. مطمئن باشید آنچه را که نیاز دارید ؛ همواره در مناسب ترین زمان به شما می بخشد.

آنچه می خواهید...همیشه آن چیزی نیست که نیاز دارید!

خدا هیچ گاه به درخواست های ما بی توجهی نمی کند ؛ پس بدون هیچ شک و تردید یا گله و شکایتی به او روی آورید.

خارهای امروز گلهای فردایند.

خداوند بهترین چیزها را به کسانی می بخشد که انتخاب ها را به او واگذار می کنند.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۲ ، ۱۱:۰۵
... یک بسیجی ...

 توکل یعنی اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد!

تو فقط بخواه و آرزو کن؛ اما پیشاپیش  شاد باش!

و ایمان داشته باش که رویاهایت هم چون بارانی در حال فرو ریختند!

پیشاپیش شاد باش و شکر گذار...

چرا که خداوند نه به قدر رویاها

بلکه به اندازه ی ایمان و اطمینان  توست که می بخشد!


آسـمان نوشـت:

چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی ؟؟

چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟؟

پیله ات را بگشا...

پیله ات را بگشا...

تو به اندازه ی یک پروانه زیبایی ... .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۶
... یک بسیجی ...

خلق جملگی در عرفات دست دعا برداشته بودند و حاجت می طلبیدند . اما جوانی خاموش بود . شخصی بر او رفت و گفت:

ای جوان! زمان اجابت است. مکان مکرم است و زمانی معظم . چرا دعایی نمی کنی و حاجتی نمی طلبی و دستی بر نمی داری؟

گفت: ای عزیز! چه کنم که" زبان " آلوده است از غیبت و تهمت و دروغ و "دست " گشاده بر معصیت . دست و زبانی ندارم که شایسته ی آن باشد که حاجتی طلبم یا به دعایی بردارم. مرا روی خواست و طلب کردن و گفتن نیست . اگر تو را هست بگو و بخواه .

 

منبع: کتاب ناودان طلا

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۲ ، ۰۸:۱۷
... یک بسیجی ...